• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : روياي 1
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام امير علي طبرستاني بزرگ معبر بزرگوار اين بنده کمترين در رويا ديدم که قفلي را که به نظرم در آن طلسم بوده ام به دستم رسيد وباز بود از شوقي که داشتم وبراي اينکه کسي نتواند دوباره قفل را قفل کند قفل را در عالم رويا شکستم ودر بياباني که درخت نخل وخرما بود پرت کردم وبراي اينکه کسي نتواند قفل را قفل يا باز کند کليد را به جهت عکس ي که قفل را پرت کرده بودم پرت کردم....!!!حالا در انديشه ام چيست؟؟؟ويک خواب ديگري که ديده ام را برايتان مينويسم محبت ميکنيد تعبير بفرمائيد. در عالم رويا ديدم در عراق اسير صداميان هستيم ويکي که نگهبان آنجا است آلتي تناسلي دارد که با نخي به رانش بسته است ما که اسير بوديم اومدم بگم از ما ايرانيها خيلي بزرگتره ولي نگفتم وطوري شد که يکي را به در بسته بودن را آزاد کردن داشتند مرا ميبستند که صدام اومد مرا رها کردن نميدانم چطور شد ديدم دارند با برانکارد مرا ميبرند دوتا زن يکي سياه پوش بود وديگري سفيد پوش سفيدپوش به سياه پوش گفت بيا کمکش کنيم ومن بي اراده ميل به نزديک با سفيد پوش از ذهنم گذشت با در آويختم ....ولحظهاي بعد از خواب بيدار شدم.شما بايد مرا ببخشيد که چند بار پيام گذاشتيد ومن کمترين نتوانستم بيايم وسر بزنم عذرخواهي بنده را از صميم قلب بپذيريدوبا احترام حبيب افشاري
    پاسخ

    سلام بر حبيب افشاري عزيز. اول بايد تشکر کنم از مهرباني شما که اين قدر لطف داريد و من را از رؤياهاي زيباتون مستفيض ميکنيد. دوم، بايد بگويم که من نه تنها معبر بزرگ، بلکه اصلا معبر نيستم. من دانشجوي روانشناسي هستم و به موضوع رؤيا علاقه مندم و در اين مورد تحقيقاتي انجام داده ام. به هر حال اگر اين موضوع شما را نااميد کرده است، از شما عذرخواهي ميکنم. با اجازتون چون در اين پيام، دو خواب نوشته ايد، اين دو را در دو پست مي آورم و چيزي که به ذهنم مي رسد را در قسمت نظرات آن مي نويسم.