• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : آخرين رؤيا يا خواب يا کابوسي که ديده ايد را بنويسيد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاضل 
    در ابتدا از کوشش هاي خستگي ناپذير شما در عرصه پژوهش علمي قدرداني مي کنم.
    بنده خوابي را در حدود چند روز پيش ديده ام که برايتان نقل مي کنم:
    در خانه خودمان سر سفره ناهار بودم و پدرم و مادرم هم بودند. از مادرم پرسيدم پس بقيه کجا هستند که مادرم جوابي نداد. به ناگاه پدرم از جاي خود برخاست و بدون اينکه چيزي بگويد رفت. مادرم هم پشت سر او رفت و من تنها مشغول غذا خوردن بودم. يادم است يک حس بدي داشتم و احساس مي کردم که دارم خفه مي شم. خگي به معناي استعاري کلمه. با صداي زنگ تلفنم از خاب برخاستم.
    پاسخ

    ممنونم فاضل عزيز. منم از کوششهاي شما قدرداني ميکنم! بازم اگه خوابي ديدي بنويس. ممنونم