سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

جنسیت: زن

سن: ؟

خواب دیدم چند تا گربه افتاده بودن دنبالم، جیغ میزدم. خیلی ترسناک بود.




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 اسفند 4 :: 11:13 عصر

جنسیت: زن

سن: 24

خواب دیدم خوابیده ام و لحاف رومه و از توی لحاف یه عالمه مار میان بیرون و تکون می خورن از ترس نمی دونستم چی کار کنم که خدا رو شکر از خواب پریدم.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 90 اسفند 3 :: 4:40 عصر

جنسیت: زن

سن: 21

اول خوابم که خیلی خوب بود من ومهدی وچند تا از دوستام از جمله آبجی جونی ویکی دیگه از دوستام که باسم خیلی عزیزن تو یه باغ خیلی خیلی گشنگ قدم میزدیم وبگو بخند و... تا اینکه به چند تا ساختمان نیمه کاره رسیدیم ما داخل یکی از ساختمانها شدیم اونجا یه قبر خیلی خیلی بزرگ وجود داشت که توش یه مرده بود من رفتم توی قبر وگفتم شنیدم با خوابیدن توی قبر عذاب قبر کم میشه وقتی خوابیدم از سر کنجکاوی روی مرده را کنار زدم و دیدم مهدی جونم مرده ولی اصلا گریه نکردم کنارش راحت خوابیدم ولی یک دفعه دیدم دوستام از بالا دارن رو سرم خاک می ریزن ومن می ترسیدم که زنده به گور شوم .




موضوع مطلب :

چهارشنبه 90 اسفند 3 :: 4:31 عصر

جنسیت: زن

سن: 14

آخرین رویام فرار بود از یه چیز وحشتناک نمیدونم فقط داشتم میدویدم به یه ساختمون بلند رسیدم رفتم توش بعدش به طرف اون چیزی که میترسوندم برگشتم ولی یکدفعه پرت شدم.........




موضوع مطلب :

چهارشنبه 90 اسفند 3 :: 2:23 عصر

جنسیت: زن (احتمالا)

سن: ؟

خواب دیدم یه کیفی دستمه . یه آقایی بهم میگه زیپ کیف رو باز کن من مشغول صحبتم دو سه بارمیگه و من زیپ کیف رو باز می کنم می بینم ساکهای مسافرتی مدل  ساکهای مکه تا شده توشه و بعد از خواب بیدارمیشم.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 90 اسفند 3 :: 12:34 صبح

جنسیت: زن

سن: 25

دو یا سه ماه پیش خوابی دیدم.
قبل از خواب همسایمون پیرزنی تنها بود که گاهی اوقات ما برای کمک به ایشون به خونشون می رفتیم . ایشون اسفند سال پیش از دنیا رفتند با بیماری طولانی که مدت زیادی خوابیده بودند و کاری نمی تونستند بکنند
خوابم : خواب دیدم دارم یه باغ بزرگ رو آب میدم میگم باغ چون درختای زیادی داشت داشتم با شیلنگ روی برگهای درختا آب می ریختم که یهو صدایی گفت آب نریز خیس شدم
بعد همون پیرزن همسایمون اومد جلو سالم بود تازه انگاری تپل تر هم شده بود بعد منو (همونطور که وقتی زنده بود) صدا می زد صدا زد و با هم صحبت کردیم دقیق یادم نیست چی گفتیم .
بعد یادمه من رفتم پشت اون باغ مادرم اونجا بود گفتم مامان مگه زهرا خانم نمرده بود مامانم گفت چرا؟ گفتم آخه الان اون وسط بود سالم سالم . بعدش یادم نیست فکر کنم از خواب بیدار شدم.




موضوع مطلب :

دوشنبه 90 اسفند 1 :: 3:2 عصر

جنسیت: زن

سن: 48

دیشب خواب دیدم که توی خواب رئیس اداره مون بازم منو داره اذیت می کنه و من هم دارم نفرینش می کنم. 




موضوع مطلب :

دوشنبه 90 اسفند 1 :: 1:26 عصر

جنسیت: زن

سن: 25

من در شب 7 صفر خواب دیدم که از شخصی عجیب در مورد زمان ازدواجم سوال کردم. یادم نمیاد چی گفت ولی یادمه از خوشحالی بیهوش شدم و در شب 26 ربیع اول خواب دیدن که زنی از اقوام پدری برای من فال قهوه گرفته و گفته که تا سال اینده نه شغلی داری نه خواستگار و یک مشکل مالی برای برادرت پیدا میشود. آن خانم داشت برای من دعایی می نوشت که از خواب بیدار شدم




موضوع مطلب :

دوشنبه 90 اسفند 1 :: 8:11 صبح

جنسیت: زن

سن: 19

من حدود دوماه پیش این خوابو دیدم.من مادربزرگم حدودا 6ماه پیش فوت کردن.منم خیلی دوسشون داشتم.شب خواب دیدم مامان بززرگم خیلی خوشتیپ ولی همانطور مریض اومده خونمون منو ببینه.منم که دلم براش تنگ شده بود محکم بغلش کرده بودم.خودممو بقیه هم میدونستیم فوت کرده ولی انگار دلم نمیخواست یادم بیارم که تو بغلم محو نشه.




موضوع مطلب :

یکشنبه 90 بهمن 30 :: 1:16 عصر

جنسیت: زن

سن: 24

اولش یه هواپیمای مسافربری بزرگ  دیدم که از بالای سر کوچمون میگذشت ..که واقعا از نزدیک بود و واقعی واقعی جلوه میکرد بعد هواپیما سقوط کرد و یه آتش سوزی از دور معلوم بود...بعد مردم میگفتند که این هواپیمای  جنگی آمریکاییه....منم یه کم فحش تو خوابم دادم که آخه ما انرژی هسته ای میخواستیم چیکار....

بعدش اون هواپیما یه گودالی درست کرد که پر از آب بود  و مردم مثل یه حالت سیزده بدر توش و دورش جمع شده بودند و میگفتند و میخندیدند که من یکی از دوستای دبیرستانم رو اونجا دیدم که خیلی خوشحال شدم و باهاش قرار گذاشتم که بریم بیرون....

اولش یه هواپیمای جنگی سقوط کرد و یه جایی تو دور دست رو آتیش زد و منم فحش میدادم که ایران انرژی هسته ایش برا چی بوده ..بعد توی گودالی که هواپیمایه در نتیجه سقوطش بوجود آورده بود پر از آب شدو مردم یه حالتی مثل سیزده بدر دورش جمع شدند و گل میگفتن و میشنیدن که من دوست دبیرستانیمو اونجا دیدم و کلی ذوق کردم و قرار گذاشتیم یه روز بریم بیرون




موضوع مطلب :

شنبه 90 بهمن 29 :: 1:25 عصر
<   1   2   3   4   5   >   
درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 15
  • کل بازدیدها: 380028
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است