• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : سلام
  • نظرات : 35 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مرسي از وب خوبت فقط اگه عکساتو بيشتر کني وبت جذاب تر ميشه.راستي اگه دوست داشتي به وبلاگ من هم سر بزن
    mbagroup.rozblog.com
    پاسخ

    سلام، بله، به تازگي براي مطالبم عکس مي گذارم، و تأثير خوبي هم داشته. ممنون از پيشنهادتون
    سلام عزيز. عالي بود به ما هم سري بزن.
    www.mihannama.ir
    پاسخ

    سلام، چشم
    سلام. وبلاگ خوبي دارين.ممنون ميشم به منم سر بزنيد و در صورتيکه تمايل داريد لينکم کنيد و بهم اطلاع بدين.ياعلي
    پاسخ

    چشم حتما سر ميزنم، براي تبادل لينک لطفا درخواست بفرستيد. ممنون ميشم
    سلام .وب خوبي داري.آفرين
    در وبلاگ منم ميتوني هر آهنگي از هر خواننده اي که مدنظرته پيدا کني.اخبار کنسرت خواننده هارو هم در وب من ميتوني ببيني. سر بزن بهم. راستي اگه با تبادل لينک موافقي خبرم کن.منتظرتم
    پاسخ

    سلام، قربان شما. درخواست بفرستيد حتما تأييد مي کنم
    سلام خسته نباشيد وبتون زيبا بود.وقت کردي به وب ما هم سر بزن و نظرتو مطرح کن
    پاسخ

    چشم حتما يه سري ميزنم
    سلام دوست عزيز وبلاگ مفيدي داريد.ممنون.
    من يک پزشک هستم و در وبلاگم مطالب پزشکي ميذارم.اگه نياز به مشاوره اي داشته باشيد ميتونيد از طريق وبلاگم باهام در ميون بذاريد تا راهنماييتون کنم. در ضمن اگه براتون ممکنه منو لينک بفرماييد. تشکر
    پاسخ

    خيلي ممنون دکتر، پس يه جوري هر دومون تو تيم درمان هستيم. اميدوارم فرصتي براي همکاري پيش بياد. فقط درخواست تبادل لينک بفرستيد تا تأييد کنم

    ديشب خواب ديدم که:

    رفته بودم عروسي کلي با بچه ها بازي کرديم. بعد به ما گفتند برويد خانه فلاني يک چيزي را بياوريد.

    ما با چرخ رفتيم خانه و ان چيز را اروديم بعد در راه از چرخ پياده شديم بعد نگاهي کرديم و ديديم که چرخ ها نيستند.

    پياده راه افتاديم راه باغ عروسي را گم کرديم. از يک سخره بالا رفتيم يک جاي باريک بود و در ان جا وسايل ورزشي بود و يک راه باريک ديگر ته آن جا بود من به آن جا رفتم ديدم که يک پرتگاه است بعد ديديم که يک صداهايي مي آيد با سرعت از همان راهي که آمديم دوديم. در راه يک آدم آدم که چه عرض کنم (جن) ديديم که لباس سياه، سم، و يک ماسک سفيد داشت از بغل او به سرعت رد شديم من با سرعت داشتم به طرف يک سري خانه که خيلي کوچک بودند مي رفتم يک دفعه ديدم که يکي از دوستام حلم داد و راهم کج شد به طرف پايين سخره مي دويديم. کلي (جن) دنبال ما بودند. يکي از آن ها يکي از دوستان مرا گرفت من ترمز کردم و به کمک اون رفتم به جلوي (جن) رفتم و دست او را باز کردم اون دوستم را ول کرد و با نگاهي غم مرموز به من نگاه مي کرد که يک دفعه از خواب پريدم. هنوز قيافه اون (جن) تو ذهنمه.

    خوا من در مورد (جن) بود.

    امين شهبازي 13 شيراز.