• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : رؤياي 36
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + کاپيتان 
    جوابتونو اينجا ديدم...ممنونم
    + کاپيتان 
    خانم - 20
    يادم نمياد اين خواب رو کي ديدم .ولي حدودا 3 سال پيش بود.شايد از نظر مشخصات خواب کمکي بهتون نکنه ولي اتفاقي که توش افتاد برام جالب بود :
    مدتي بود که کابوس زياد ميديدم ...خواب هاي بسيار کوتاه که اغلب با صداي گلوله و لرزش بدن بلند ميشدم.يه بار به خودم گفتم تا حالا چند بار شده که تو خوابم قدرت هاي عجيبي داشتم يا اينکه ناگهان فضاي اطرافم با يک جمله بي ربطي که گفتم عوض شده و اتفاقات خواب طور ديگه اي رقم خورده.تصميم گرفتم اينبار که کابوس ديدم و فهميدم خوابم مسير داستان رو عوض کنم ...مثلا يکهو بگم:"کات...خسته نباشيد دوستان فردا هم سر صحنه بياييد "
    يکبار تو خواب اين فکرم يادم اومد:
    خواب ميديدم که تو يک سيرک مشهور و بزرگ دارم بند بازي ميکنم و انگار اين نمايش براي کسي جالب نبود...تو خواب پسر بودم...بقيه کسايي که تو سيرک کار ميکردن و نمايش هاي پر سر و صدايي داشتن منو مسخره و اذيت ميکردند.يکيشون که خيلي گنده و قد بلند بود اومد دوباره به اذيت کردنم و هر هر ميخنديد...يادم افتاد که خوابم.نميخواستم دوباره مشت بخورم...با خودم گفتم تو خواب همه چيز الکيه ...همه چيز همونيه که تصور ميکني...چشمام رو بستم و تصور کردم که خيلي قويم .تمام تمرکزم رو به بازو ها و مشتم دادم.خيلي مطمئن به يارو گفتم ميري يا حاليت کنم؟
    ابروهاش رفت بالا و با پوز خند گفت بزني بهتره...!
    منم چشامو بستم و مشتم رو کوبيدم تو شکم گنده اش ...چشامو که باز کردم ،مشت خودم رو ديدم که تو شکمش فرو رفته بود و يارو هنوز همونجا دست به کمر نيگام ميکرد.در حالي که از استرس ميخنديدم و تعجب کرده بودم که چرا کلکم جواب نداد مشتمو اوردم طرف خودم.بعد يارو عوض مشت من،يه مشت زد بهم که از سقف سيرک (مثل کارتوناي تام و جري!) پرت شدم بيرون و از خواب پريدم
    نميدونم چرا نشد؟!!بايد اين کلکم جواب ميداد نه؟
    پاسخ

    جالبه، روش شما عينا يکي از روش هاي درمان کابوسه. مخصوصا کابوسهايي که مرتبا به يک شکل تکرار ميشن. توي اين مواقع به کسي که کابوس مي بينه، ميگن پايان داستانو به صورت طنز توي ذهنت مرور کن. اين روش خيلي موفقيت آميز هم بوده و بيشتر اوقات کابوسها ديگه ديده نميشه و اصلا لازم نميشه که ماجرا تبديل به طنز بشه. ولي بازم بهتون تبريک ميگم، اين کنجکاوي شما و راه حل پيدا کردنتون عينا شبيه کاراي روانشناساست. معمولا افراد کمي هستند که ميتونن وسط رؤياشون بفهمن که دارن خواب مي بينند، البته اين کار قابل آموزشه، ولي خوبه که شما بدون آموزش ميتونيد اين کارو بکنيد. تجربه اين کار معمولا خيلي لذت بخشه حتي وقتايي که مثل خواب شما نميتونيد ماجرا رو عوض کنيد.