• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
  • نظرات : 88 خصوصي ، 151 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    باسلام نميدونم ميتونم چندتا خوابو يک جا بنويسم يا نه اگر اشکالي داره منو در جريان بگذاريد يک بار خواب ديدم قراره بلايي بياد وکل فاميلهاي ما براي اينکه از اين بلا درامان بمونيم روي چيزي شبيه به کره زمين اما کوچک قرار گرفتيم واز زمين کمي بلند شده بوديم وداشتيم آرام بالا ميرفتيم چيزي شبيه يه لايه ابر روي همه مارو پوشانده بود تا ازبلايي که در فضاهم بود هم درامان بمانبم غيراز افراد فاميل يک خانواده ازهمسايه قديمي هم باما بودند فقط فکر ميکنم 4يا5 نفر نتونستند باما باشند وپايين ماندند بار ديگه خواب ديدم خانه پسر عموم مراسمه شايد نامزدي دخترش يا چيزي مشابه اين بود من اونجا منتظر وسيله اي براي برگشتن بودم که خوابم برد وقتي بيدار شدم انگار نميتونستم وسيله بگيرم پياده راه افتادم برم خونه راه طولاني شده بود کنار يه ديوار سربازها ميدويدند و منو تعقيب ميکردند ازدست آنها فرار کردم جايي رسيدم که چندتا زن وچند تا کودک بودند احساس خوبي نداشتم وبه شدت احساس تنهايي ميکردم وانگار که اون آدما رباط بودند وهيچ ارتباط عاطفي نميشد برقرار کنم جايي که من بودم خارج از شهر وخيلي از خونمون دور بود پيش خودم گفتم اون موقع که من خوابيدم خدا کنه اين خواب باشه که دارم ميبينم وخودمو سرزنش ميکردم که اگه من حجاب بهتري داشتم الان بايد توي باغهاي بهشت باشم نه اينجا خيلي نگران پسر کوچکم بودم گاهي مثل پرده اي که باز بشه اونو وسط بازار ميديدم که مثل توي خونه سر سفر نشسته بود يک شب خوابديدم درحمام هستم وشوهرم به شوخي يه موش روبرداشت و پرت کرد روي من يکشب ديگه هم خواب ديدم توي هال مامانم اينا هستم وفکر ميکنم يه بچه گربه اونجاست مي ديدم که پسرم ميترسه خندم گرفته بود بعد که نگاه کردم ديدم يک موشه فرار کردم وموشه دنبالم مي دويد داشتم از هال برون ميرفتم که فکر ميکنم همون موقع بيدار شد باتشکر
    پاسخ

    سلام، اميدوارم حالتون خوب باشه. ازتون ممنونم. تا الآن شما 29 تا خواب نوشتيد. اگه راحت تر هستيد که چند تا خواب رو توي يک يادداشت بنويسيد، اشکالي نداره، من خودم اونا رو از هم جدا ميکنم. بازم ممنونم و بازم منتظر رؤياهاتون هستم.