• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
  • نظرات : 88 خصوصي ، 151 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    باسلام من امروز صبح زود خواب ديدم دارم تاب ميخورم مثل الوار بود روش نشستيم وبراي اينکه پسر کوچکم رو خوشحال کنم نشوندمش روي تاب بعد ديدم خوابيده بعد ديدم خطرناکه ممکنه بيفته گذاشتمش ظاهر توي سطل وروي زمين خودش براي امنيت بيشتر باهمون سطل که انگار شبيه ليوان يکبار مصرف بود رفت توي جايي مثل يک قسمت باريک و کوچيکي که آب از اونجا تو چاه ميريخت البته در اين موقع به جاي پسرم کبوتر ميديدم که داشت توي چاه ميرفت شروع به جيغ زدن ميکنه سريع ميگرمش وياد اون کليپ ميافتم که سر بچه رو توي سزارين گرفتند ومحکم کشيدنش بيرون همون جور سرشو ميگيرم وميکشمش بيرون امروز صبح زود ساعت 7 اين خواب يادم اومد متشکرم