• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
  • نظرات : 88 خصوصي ، 151 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سه يا چهار ماه پيش خواب ديدم خانه يکي خانم مسني از بستگان هستيم اون خانم مسن مارو براي ناهار نگهداشت انگار خيلي دلش ميخواست بمونيم دخترش رو هم توي حياط ميديدم ولي انگار ما مهمان مادرش بوديم بعداز ناهار با زن داداشم رفتيم که ظرفهارو بشوريم حياط حالتي قديمي داشت وشيرآب هم همينطور زيرش ظرفشويي نداشت فقط يک چاه بود که ناگهان ميبينم چاه فرو رفت و خيلي وحشتناک شد نميدونم چه اتفاقي افتاد انگار کفشهاي من توي چاه ميخواست بيفته که به خير گذشت هفته بعد از اين خواب اين خانم مسن فوت کردند