وبلاگ :
رويابين
يادداشت :
لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
نظرات :
88
خصوصي ،
151
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فايفا
امروز 16 فروردين خواب ديدم خاله شوهرم خونه ماست ونميدونم چي توي توالت انداخته پسرمن سطل آشغال دستشويي و چاه توالت رو با دست دائم زير ورو ميکرد و نميخواست من متوجه بشم که کار خاله همسرمه پيش خودم ميگفتم حالا خوبه توالت ويا شايدم ميگفتم سطل آشغال نميتونم تشخيص بدم ميگم خوبه حالا به اين بهانه تميز داره ميشه و هي آشغالها جمع آوري ميشد وکم ميشد ميگم معلوم نيست خاله اش چيزي توي توالت انداخته يا شايد سي دي پنهان کرده وخلاصه براي من سئوال شده بود به پسرم ميگم دستاتو تميز بشور ميگه معلومه ميشورم هي ميخوام بگم دستاتو تا بالا با وايتکس بشور اما نميدونم چرا نميتونستم بگم و انگار اين دنباله خواب بود يا يه خواب ديگه خواب ديدم داريم پياده ميريم ده سر زمين کشاورزي پدر شوهرم انگار با خانواده پدرشوهرم بوديم توي جاده روي سيم برق که از سرو ته اون سمت راست وچپ جاده بود يک اتوبوس باريک روي سيم بود که دختراي مدرسه اي توش بودن از زيرش که رد شديم خيالم راحت ميشه که رومون نيفتاد باز فکر ميکنم خوب من معلوم نيست کي ديگه از اينجا رد شم بچه هام که براي کمک پدربزرگشون ميان پس چي بعد ميگم اين کار خيلي خطرناکه ونبايد اين اتوبوس اينجا باشه جاريم ميگه سري بعد قراره داداشم اينا بيان روي سيم برق بعد ميبينم رسيديم سرزمين اما جور ديگه بود اون موقع سردتر شده بود ميگم کاش لباس بيشتر براي پسر کوچيکم مياوردم از خاله همسرم ميخوام گوشيشو بده زنگ بزنم به همسرم بگم بياره فکر کنم ميگه شارژ نداره شک کرده بودم راست ميگه يا نه