سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

جنسیت: مرد

سن: 24

من و همسرم و مادرخانمم قرار بود بریم واسه من شلوار لی بخریم. برای سوار شدن ماشین تاکسی یا اتوبوس من اول اشتباه بردمشون یه خیابون دیگه، بعد برگشتیم به راه درست. (کنار خیابان آهنگ در واقعیت درختکاری شده و مثل جنگله). من دیدم که توی اون درخت­ها یه بوفه هست. رفتم یه چیزی بخرم که بخورم که نمی­دونم به­خاطر صندلی یا چیز دیگه­ای من با کسی دعوام شد. کم­کم متوجه شدم که اون­ها از نزدیک­ترین دوستان من هستند که اتفاقا یکی­شون 4 سال پیش فوت کرده. بعد به­خاطر این­که چاقوکشی کرده بودم از پلیس­ها فراری بودم. توی پیاده­رو چهار دست و پا راه می­رفتم که تراول 50000 تومانی پیدا کردم. همین­طور که می­رفتم چندتا سکه 500 تومانی و . . . پیدا کردم. خوشم اومد و باز دنبال پول می­گشتم با این که به خودم یادآوری می­کردم که زشته اگه کسی از آشناها منو با این حال ببینه ولی باز گشتم و باز پول و یک تراول دیگه پیدا کردم و ...




موضوع مطلب :

دوشنبه 91 اسفند 28 :: 8:17 عصر

درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 5
  • بازدید دیروز: 28
  • کل بازدیدها: 380789
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است