سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

جنسیت: مرد

سن: 26
خواب دیدم با مادربزرگم رفتیم به یک فروشگاه. یادمه ی فروشگاه آشنایی بود ولی یادم نیست دقیقا کجا بود. بعد یهو من به فکر دزدی از اون فروشگاه افتادم. چنتا تن ماهی برداشتم گذاشتم تو کیفم و از مغازه خارج شدم. ولی حواسم بود که مادربزرگم هم هست. گفتم بعدا بر میگردم پیداش می کنم!. خلاصه اومدم بیرون که یکی از فروشندگان (صاحب مغازه نبود) منو گرفت. جالبه از اونجا رفتم ی جای دیگه و اتفاقاتی افتاد که واقعاً چرت و پرت بود و من دقیقا یادم نیست. خلاصه شب باز برگشتم به همون مغازه و دباره به فکر دزدی افتادم . نمیدونم چ مرگم بود . میدونستم گیرم میارن. خلاصه چنتا تن ماهی برداشتم گذاشتم تو کیفم و اروم از مغازه بیرون اومدم که این دفه صاحب مغازه که میشناختمش (البته تو واقعیت اون همسایمون بود نه مغازه دار و خودش مغازش گل فروشیه) گفت کیفو بزار زمین. بعد من درحالی که میخندیدم و بلند داد میزدم که اره من دزدم و خیلی بدم، کیفو گذاشتم زمین. البته خوابم ادامه داشت و کارای دیگه ای هم کردم و ولی دقیق یادم نیست. 



موضوع مطلب :

شنبه 90 اسفند 20 :: 11:28 عصر

درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 35
  • بازدید دیروز: 79
  • کل بازدیدها: 380531
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است