• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
  • نظرات : 88 خصوصي ، 151 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام ديشب 24 فروردين که فکر ميکنم اوائل صبح بود يا شايد هم هنوز صبح نشده بود خواب ديدم ميخوام شتري قرباني کنم موقع سربريدن قسمتي از گردن رو که حدس ميکنم براي ذبح شدن مناسبه ومثل دو تا خط سفيد بود ميبرم واحساس ميکنم خيلي کا راحتيه خيالم راحته قسمتي رو خدا براي ذبح کردن در نظر گرفته ديگه درد نميکشه البته اينو توي بيداري شنيدم وتوي خواب يادم اومد بعد از اونايي که اونجا بودن ميپرسم که ببينم درست ذبح کردم يا نه ميگن بايد فلان قسمت رو بريده بشه من خيلي خيلي زياد ناراحت ميشم هم به خاطر اينکه متوجه ميشم به خاطر اشتباه بريدن من درد کشيد و هم شتر به اين بزرگي حرام شد بالاخره جرات پيدا ميکنم و ميگم چه اتفاقي افتاد شوهرم براي اينکه من نارحت نباشم گوسفندي رو قرباني کرد وکسي اونجا داره ميگه قرباني هر چي باشه خوبه به گوسفند اشاره ميکنه ميگه حتي همين مرغ من ميگم آهان پس مرغ قرباني کرد ولي عيب نداره بازم خوبه بعد ميبينم مرغ نيست اينو بعنوان مثال گفته بود همون گوسفنده خيالم راحت ميشه که اندازه مجلس هم ميشه نمي دونم مجلس مال کي بود اون شتر رو هم يکي از خانم هاي فاميل برداشت براي خودشون نميدونم شايد براي مجلسشون من که اين قضيه رو دارم به اون خانم ميگم ميگه اشکال نداره اگه آدم ندونه چه جوري کشته شده. وخودشو ميزنه به اون راه وغيرمستقيم از منم ميخواد روي موضوع تاکيد نکنم اين خوابو به محض بيدار شدن يادم اومد