• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
  • نظرات : 88 خصوصي ، 151 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خواب ديدم پسر عمم که عموي زن داداشم هم هست ميخوايم جايي بريم بعنوان مراقب همراه ما مياد از خيابان که رد ميخوايم بشيم با زن داداشم خيلي تند ميرن منم که احساس ميکنم مراقبه براي اينکه عقب نمونم مجبورم خيلي تند کنار اونا برم که هر لحظه ممکنه ماشين بهم بزنه آخر تصميم ميگيرم خودم برم اونطرف وارد حياط مانندي ميشيم که درست يادم نيست ولي هرکي هرکي شد و با چاقو توي بدن هم فرو ميکنن من متوجه ميشم پسرعمم براي کار خودش بعنوان مراقب همراه ما شده و به ما کلک زد يک نفر که بي جهت بچه اي رو دعوا ميکنه من دعواش ميکنم که چه ربطي به اين بچه داره انگار اونم تحت تاثير جو قرار گرفته بود بعد از اون مبينم با خانواده خودم ميخوايم با ماشين وارد بازاري بشيم که يه تيکه که هنوز وارد نشده بوديم انگار توي يکي از خوابهاي گذشتم ديده بودم و برام آشنا بود فقط در همين حد که با ماشين از توي بازار رد شديم و خودکار من افتاد توي بازار که نميدونم چرا براي دومين باراحساس کردم پسر عمم به ما کلک زد اين خوابو امروز 29 فروردين ديدم نميدونم ساعت چند بود 7 تا 11صبح خواباي زيادي ديدم که اين يکي به آخريش بود از آخريش اصلا يادم نمياد فقط در حدي که يک سري يک طرف و يک سري طرف ديگه ايستاده بوديم که همين جور صحبت ميکردند نميدونم برعليه کسي ميگفتند جريان چي بود که خيلي شلوغ کرده بوديم از اون طرف هم پسرداييم که من اصلا ازش خوشم نمياد دوبار چيزي گفت که همه خنديدن وتشويقش کردن از جمله خودم وچيزي مثل پودر توي دست نميدونم کدوممون بود که پاشيديم روي سر اون طرفيا نميدونم اينم جزئ همون خواب بود يا نه