وبلاگ :
رويابين
يادداشت :
لطفا آخرين رؤيايتان را اينجا بنويسيد
نظرات :
88
خصوصي ،
151
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فايفا
امروز 9 ارديبهشت خواب ديدم جايي بودم که قبل يا بعد از مراسم بود انگار مجلس مربوط به خانواده عموم يا بچه هاش ميشد که البته خودش فوت کرده پسر بزرگ عموم يه بشقاب که فکر ميکنم برنج و ته ديگ بود به من داد من نميدونستم چيکارش کنم براي خودمه يا بايد به کس ديگه بدم روم نشد خودم بخورم انگار يه قاشق خوردم بعد يکي از نعوه هاي عموم اونجا بود دادمش به اون خانم همين طور دوباره چند تا بشقاب ديگه به بعضيا دادند انگارميخواستند صاحب مجلس متوجه نشه که اول يا آخر غذارو نميدونم به چه دليل يواشکي بخورن يه پسر بچه از اقوام اونجا بود يک روسري حرير سرش کرده بود ميگم چقدر اين روسري قشنگه اين بچه کيه بعد که درمياره ميشناسمش به خودم ميگم اينم زشت نيستا چقدر با اين روسري تغيير ميکنه کمي سفيدتر از توي بيداري بود