• وبلاگ : رويابين
  • يادداشت : چرا رؤياهايمان يادمان نمي ماند؟
  • نظرات : 18 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + کاپيتان 
    خانم...21
    بعد نماز صبح خواب ديدم که دارم از پله هاي مدرسه ميام به طرف زير زمين که 4 طبقه زير زمينه و امفي تئاتر و سالن ورزش توشه.تو پله ها شنيدم که از بالا مستخدم مدرسه ميگه يا الله...يعني اقايي که قراره تو سالن امفي تئاتر صحبت کنه داره مياد پايين.منم همينطور که ميرفتم پايين به بچه ها ميگفتم يا الله...اقاهه اومد بچه ها!
    تو سالن حدودا 4 يا 5 تا از دوستام بودند يکيشون چادرشو بالا جا گذاشته بود...رفت تو سالن ورزش قايم شد تا اقا رد شه و بعد بره بالا...اقاهه که رد شد ما اينور تو سالن ورزش شروع به مسخره بازي و خنديدن کرديم...البته اون صدامونو نميشنيد.. اقاي سخنران اونطرف زده بود زير اواز و خنده دار بود!!!.هنوز بقيه بچه هاي مدرسه نيومده بودند پايين.به دوستم گفتم من چادرمو حايل ميکنم رد شو از پله ها برو بالا...اونم دوييد تو پله ها...بعد يادم نيست برگشتم تو سالن که چيکار کنم انگار دنبال بقيه بچه هابودم...ولي سالن خالي بود...زود برگشتم تو پله ها...دوستمو صدا زدم...ديدم تو پاگرد طبقه بالاي زيرزمينه...ميخواست يواشکي بهم يه چيزي بگه که يکهو از بين در طبقه (که به کتابخونه و کارگاه و ...راه داره) دو تا دست دهنشو گرفت و کشيدش تو...منم شروع به جيغ زدن کردم و برگشتم تو زير زمين و دور سالن ميدويدم...اقاهه که دوستمو کشيده بود تو اومد پايين دنبال من...مثل کسي که دنبال مرغ ميکنه که بکندش تو لونه...دنبالم ميکرد منم همينطور جيغ ميزدم...بعد ديدم صورتش شکل يکي از استاد هاي دانشگاهمه...البته ادم بدي نبود...ولي من ازش خوشم نميومد!!!
    پاسخ

    با سلام خدمت کاپيتان عزيز و تشکر به خاطر خوابهايي که نوشتيد و مي نويسيد. تا به حال 17 رؤيا از شما ثبت شده که همه در فايل مجزايي مورد بررسي قرار مي گيرند. من مجموعه هاي زيادي خواب جمع کردم، اما خوابهاي شما از نظر سينمايي بودن و اکشن بودن خيلي قابل توجه و جالب هستند، اما اگر اين خوابها نماينده خوابهاي شما نيستند و بيشتر خوابهاي شما معمولي هستند، لطفا از خوابهاي معمولي تان هم بنويسيد. چون، تحليلي که انجام مي دهم همونطوري که قبلا گفتم، بر اساس دغدغه ها، علائق، و مفاهيم ذهني روزمره است. راستي در مورد اين که رؤيا دغدغه هاي ما رو منعکس ميکنه، چند بار شما شوخي کرديد، حتما يک مطلب در اين مورد مي نويسم. اما فعلا بايد توضيح بدم که اين دغدغه ها، ميتونن دغدغه هاي خيلي کوچک و لحظه اي باشند، و همين بررسي رؤيا جالبه که افکار بسيار دروني، لحظه اي، و کوچک و بزرگ رو نشون مي ده. علاوه بر اين با استفاده از رؤياها ميشه به مفاهيم ذهني (CONCEPTIONS) هم دست پيدا کرد که يعني تمام موضوعات و گزاره ها که از ذهن عبور ميکنند و شايد حتي فرصت پردازش هشيار هم پيدا نکنند. بعدا بيشتر در اين مورد مي نويسم. در نهايت ميخواستم بابت اين که خوابهايي رو از دفتر خاطراتتون برام نوشتيد تشکر کنم.