جنسیت: مرد
سن: 23
من در یک مکانی بودم که آن مکان برایم آشنا نبود ولی آدمها برایم آشنا بودند. آدمها از اقوامم بودند. من در این خواب دیدم که دارم با فردی ازدواج میکنم که اصلا علاقهای به آن نداشتم ولی با او ازدواج کردم و توی خواب دنبال این مسئله بودم که عشقم را پیدا کنم و به همه بگویم که من میخواهم با او ازدواج کنم، ولی موفق نشدم. کسی که باهاش ازدواج کردم ابتدا دختر عمهام بود، ولی روز بعد به یک دختر زیبا تبدیل شده بود ه پیش خودم گفتم اگر این دختر، زن من است که من با او زندگی میکنم. از حالت ناراحتی وارد زمان خوشحالی شدم و از خواب بیدار شدم.
موضوع مطلب :