جنسیت: زن
سن: 21
من دیشب خواب دیدم که ازدواج کرده بودم و یک بچه چند ماهه داشتم. بعد یه سری آدم به خونه ما حمله کردند. همسرم رو به داخل خونه پناه دادم و برادرم رو به دام انداختند و به باد کتک گرفتند و زمانی که من خواستم دفاع کنم، من رو به سمت در شیشهای پرتاب کردند، بعدش یادم میاد خانمی تو آمبولانس 6 تا جوجه زایید و من هم در زایمانش کمک کردم، و نطفه بچه را به دستگاه کردیم. بعدش دیگه چیزی یادم نمیاد.
موضوع مطلب :