جنسیت: زن
سن: ؟
یه شب خواب دیدم جایی هستم لب دریا که موجهای بلند وبسیار بسیار زیبایی میزد همونجا در داشت امدم تو ودر را بستم در خانه بودم می خواستم به پسر بزرگم بگم که موجها رو بره نگاه کنه همسرم که داشت میرفت سرکار صدا زدم و میگم که به پسرم بگه وبعد پشیمان میشم میگم اصلا چیزی بهش نگه تو دلم میگم تا بره اونجا برسه شاید خطرناک باشه چون از حادثه برای خانوادم می ترسم وبعد که میرم تو اتاق از اینکه قرار شد بهش نگیم خوشحالم که با خیال راحت می شینم و دائم نگران نیستم که به سلامت برسه یا نه البته راهش تقریبا کوتاه بود.
موضوع مطلب :