جنسیت: زن
سن: 27
آخرین خوابم، خواب یه بچه کوچولو بود که داشت گریه میکرد و خیلی ناز و قشنگ بود. روی یک تخت خوابیده بود و من در کنارش بودم، اما خیلی گریه میکرد و بیتاب بود. وقتی دست به صورتش زدم، دیدم که تب دارد و به خاطر تبش گریه میکند. بعد مادرم را صدا کردم و بهش گفتم که بچه تب داره، و ازش خواستم یه کاری براش بکنه تا خوب بشه و بعدش یکدفعه از خواب پریدم و بقیه خوابمو ندیدم که چی میشه.
موضوع مطلب :