جنسیت: زن
سن: 21
من دانشجوی خوابگاهی هستم. در خواب دیدم که سوار اتوبوس شدهام و به خانهیمان در شهرستان میرفتم. در راه اتوبوسی که سوار شده بودم، تشکیل شده از دو تن از اساتید و تعدادی از همکلاسیهایم بودند که این همکلاسیها با همکلاسیهای دوران دبیرستانم مشترک بودند. در اتوبوس با استادهایمان شوخی میکردیم و میخندیدیم. در صورتی که این دو استاد در کلاس جدی به نظر میرسند، ولی در خواب خیلی شوخطبع و مهربان و به قولی باحال به نظر میرسیدند. خوابی طولانی بود، به طوری که با زنگ موبایلم برای اینکه صبح بیدارم کند، بیدار شدم و وسطهایش از خواب پریدم و پایان آن خواب را ندیدم؛ ولی خیلی دوست داشتم پایانش را هم میدیدم.
موضوع مطلب :