جنسیت: زن
سن: ؟
امروز 17 فروردین توی اتاق نشسته بودیم یکی از اقوام وشاید همسر خودم هم نشسته بود صاحب خونه که یک زن بود برای من دوتا چای که یکی نصفه بود اورد ویک استکان شربت زعفران بعد خودش اومد چای نصفه رو خورد من ناراحت شدم که دلم نمگیره بقیه اش رو بخورم اما خوب اونم چای رو تموم کرده بود ومن اون یکی چای رو خوردم وشربت رو که من داشتم میخوردم یک نی دیگه گذاشت توش وهمراه من شروع به خوردن کرد من از اینکه اون میخورد و بد دل هم هستم تنم نمی نشست اما به زور که حق من خورده نشه و همین که خوشمزه بود خوردم.
موضوع مطلب :