تا حالا شده شب تا صبح خواب ببینید و وقتی که صبح بیدار می شوید احساس کنید که اصلا نخوابیده اید؟ من از این شبها خوشم نمی آید. اما چیزی که مرا بیش تر نگران می کند شب هایی است که تا سرم را روی بالش می گذارم هنوز انگار یک دقیقه نگذشته است که صدای زنگ ساعت را می شنوم و من نمی دانم ذهن من در این هشت ساعت کجا بوده است؟ هر کسی شب های بدون خواب را تجربه می کند، امّا این که خواب هایمان یادمان نمی ماند، دلیلش این است که خواب ندیده ایم یا خوابمان یادمان نمانده است. تقریبا همیشه حالت دوم صحیح است. ما هر شب می خوابیم و بر اساس تحقیقات هر شب به طور متوسط پنج خواب داریم، بنابراین سالانه 1825 رؤیا می بینیم و این رؤیاها شامل ده ها هزار موضوع می شود. چیزی که مشخص است این است که ما این همه رؤیا را به یاد نمی آوریم و دلیل این امر مشخص نیست. به همین دلیل نظریات مختلفی برای توضیح این فراموشی همه گیر مطرح شده است. به طور کلی ما چه در خواب و چه در بیداری بیشتر چیزها را فراموش می کنیم. ذهن ما تمایل به فراموشی دارد. اگر بخواهیم به هر دلیلی رؤیاهایمان را ثبت کنیم، بهترین کار این است که در کنار تختمان یک دفترچه بگذاریم، چرا که به محض fبلند شدن از جا، شانس به خاطر آوردن رؤیاهای شب گذشته ما حدود 50 درصد کاهش پیدا می کند!
در این جا به طور مختصر چند نظریه معروف در مورد فراموشی در خواب (sleep amnesia) را مطرح می کنم: الف) نظریه بازداری فروید یکی از مشهورترین نظریه ها در این باره است. فروید معتقد بود هدف رؤیاها ارضای تمایلاتی است که در بیداری به صورت هشیار نمی توانیم آن ها را ارضا کنیم یا حتی مستقیما به آن ها فکر کنیم. بنابراین ما رؤیاها را فراموش می کنیم، چرا که مغز ما کشش و توانایی مدیریت بار هیجانی نیازهای سرکوب شده ما را ندارد. فراموش کردن رؤیا یک جور مکانیسم محافظتی است. این محافظت در برابر محتواهای بسیار استرس زا انجام می شود و محتوایی تغییر شکل یافته و نمادین را می سازد که البته معمولا این محتواها ریشه در نیازهای جنسی افراد دارد. ب) نظریات مقابل فروید: بر اساس نظریه برجستگی (Salience Theory) ما رؤیاها را بدین دلیل فراموش می کنیم که به اندازه کافی جالب نیستند. اگر در رؤیایی هیچ چیز جالبی رخ ندهد، دلیلی نخواهد داشت که آن را به خاطر بیاوریم. استرامبل و برخی نظریه پردازان شناختی جدید معتقدند محتوای رؤیا به قدری سازمان یافته و منظم نیست که بتوانیم در بیداری آن ها را به صورت رویداد تصور کنیم. برخی دیگر معتقدند که حرکاتی که پس از بیداری انجام می دهیم، مثل حرکت به سوی ساعت، با حافظه ما از رؤیا تداخل پیدا می کند و مانع یادآوری رؤیا می شود. نظریه پردازان شناختی می گویند، حافظه زمانی شکل می گیرد که یک امری تکرار شود و با خاطرات گذشته ما همسویی داشته باشد. رؤیاها هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارند. رؤیا ها در بسیاری از اوقات بسیار خاص یا دیوانه وار هستند و نمی توان آن ها را به رویدادهای زمان بیداری ربط داد. ج) بررسی های عصب شناختی: بررسی های عصب شناختی به نوبه خود مکانیسم های مغزی در زمان خواب و بیداری را مقایسه می کنند. تفاوت های زیادی بین فیزیولوژی این دو حالت از نظر مواد شیمیایی درون مغز، میزان دریافت درونداد از دنیای بیرون و درون، میزان فعالیت کلی مغز، و امواج مغزی غالب وجود دارد که هر کدام از این عوامل می تواند باعث این فراموشی شود. به هر حال نکته ای که در اینجا می توانم اضافه کنم این است که اگر هر کدام از نظریه ها درست باشد، یا رؤیاها بسیار اضطراب انگیز یا بسیار بی ربط هستند، علاوه بر این بیش از 75 درصد از رؤیاها بار هیجانی منفی (غم و ترس) دارند. بنابراین به نظر می رسد دلیلی وجود نداشته باشد که به خاطر فراموش کردن رؤیاها ناراحت باشیم.
موضوع مطلب :