سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

نظریه های کابوس

کابوس بنا بر تعریفی عمومی و پذیرفته شده عبارت است از: هراسان از خواب پریدن (بدون یک علت خارجی) یا چیزی از درون که فرد را با احساس هراس بیدار کند. اما این تعریف شامل چند عارضه خیلی متعارف می شود. این عارضه ها شامل تکان شروع خواب (hypnagogic jerk)، کابوس شروع خواب (hypnagogic nightmare)، وحشت شبانه (night terror)، و کابوس تروماتیک (Traumatic nightmare) است که در فرصت مقتضی در مورد آن ها خواهم نوشت. تعریف دقیق تر کابوس بدین ترتیب است: یک رؤیای طولانی و ترسناک که رؤیابین را از خواب (معمولا REM) بیدار می کند و معمولا در نیمه دوم شب یا دوره خواب رخ می دهد. در مورد مراحل خواب هم لازم است در مطالب بعدی، به طور مفصل توضیح دهم.

چه کسانی دچار کابوس می شوند؟ برخی از مبتلایان کابوس افرادی هستند که در معرض تروما (یا ضربه روانی) قرار گرفته اند؛ بعضی داروی خاصی را دریافت می کنند؛ برخی تجربه های تنش زایی دارند، و بعضی بیماری های جسمی و روانی مکرری را تجربه کرده اند. این فهرست، تنها برخی از ویژگی های افرادی است که کابوس می بینند. در مطالب آینده از ویژگی های شخصیتی افرادی که کابوس می بینند، خواهم نوشت. اما چه نظراتی در مورد کابوس وجود دارد؟ بحث را با چند نظریه نسبتا قدیمی و معروف شروع می کنم. میشل هرسن در سال 1972 پس از مطالعاتش به این نتیجه رسید که بیماران مضطرب در مجموع کابوس های بیش تری دارند. این نتیجه گیری در بررسی های بالینی بارها تأیید شده است، یعنی افرادی که با یک نوع مشکل اضطرابی رجوع می کنند، خیلی احتمال دارد که گزارش کنند که شب ها کابوس می بینند. علاوه بر این ماروین فلدمن و میشل هرسن معتقدند افرادی که در زمینه مرگ تفکر می کنند یا از آن واهمه دارند، بیش تر از دیگران دچار کابوس می شوند. قبل از این نویسندگان ارنست جونز در سال 1932 اظهار داشته بود که اشخاصی که کابوس دارند، معمولا افراد نوروتیک و مضطرب، یا به قول خود جونز، دچار خستگی روانی هستند. در سال 1980 کلس (Kales) و همکارانش افراد دچار کابوس را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که آن ها نسبتا افرادی وابسته، و منفعل هستند، احساس ناامنی، حقارت و از خود بیگانگی دارند. در بین آنها، افراد دچار سوءظن و گوشه گیر بیشتر بودند. هارتمن در مطالعاتش دریافت این افراد در ساختار ذهنی شان بی پناه، و بی دفاعند و احتمال بیش تری دارند که گرایش های نزدیک به اسکیزوفرنی و یا از طرفی بیان های هنرمندانه داشته باشند. 

در واقع، در مورد کابوس نظریات سازمان یافته ای وجود ندارد برای بسیاری از نظریه پردازان اوّلیه مثل زیگموند فروید، کابوس ها، نوعی کابوس برای نظریه پردازی هایشان بوده است، چرا که از نظر او رؤیاها راهی برای ارضای نیازها است، و تبیین این که یک کابوس چگونه می تواند نیازهای فرد را برآورده کند، چالش انگیز بود. یک تفکر قدیمی وجود دارد که که کابوس ها به خاطر سرکشی شیاطین یا ارواح شیطانی به سراغ فرد می آیند. تعدادی از پژوهشگران قرن نوزدهم ادعا کرده اند که اشکال در نفس کشیدن، و نارسایی اکسیژن به مغز می تواند کابوس ایجاد کند. امّا مطالعات اخیر از این ایده حمایت نمی کند. عجیب است که فروید در مورد کابوس ها خیلی کم سخن گفته است. او اول سعی کرد کابوس ها را مثل سایر رؤیاها راهی برای ارضای نیاز فرد بداند. او اظهار کرد در واقع کابوس، نوعی برآورده سازی نیازهای فراخود است. خود فروید از نظریه اش راضی نبود. فروید در نوشته های بعدی خود گفت، کابوس های تکراری نوعی وسواس و تمایل برای تکرار چیزهای تجربه شده است. فروید پس از آن دیگر هرگز در مورد کابوس ها سخن نگفت. امروزه نظریه فروید در مورد وسواسی بودن کابوس، ناشناخته است و استفاده نمی شود. یک نظریه که در بین مردم بسیار پرطرفدار است، امّا به ندرت به طور واضح بیان می شود، این است که گناه سبب کابوس می شود. این موضوع را می توان در گزارش های بالینی و همچنین در ادبیات به وفور یافت. این موضوع در مطالعات کنترل شده، به طور چشمگیری دیده نمی شود. به عقیده هارتمن، احساس گناه زمانی باعث کابوس می شود که فرد بزرگسال خودش را در معرض خطر یا بی پناهی بیابد. بر اساس نظریه ارنست جونز، کابوس ها نشان دهنده کشمکشی بین تمایل جنسی قوی و غیر عادی ـ مثل تمایل به زنای با محارم ـ و سرکوب قوی و غیرعادی اند. امّا پژوهشگران بعدی این نظر را تأیید نکرده اند.

برخی از روانکاوان مانند جان بنجامین بر این تأکید دارند که کابوس ها نخست به ادراک خطر خارجی نیاز دارند و به زبان روانشناسان روابط موضوعی این ناامنی ناشی از ترس از فقدان شیء (ابژه) است. جان مک مثال هایی از کودکان دچار کابوسی ارائه داده که دچار خشم و در عین حال ترس از تنبیه بوده اند. گاهی کابوس ها در کودکان و هم در بزرگالان به عنوان نشانه های از هم پاشیدگی روانی جزئی هستند که شاید نقطه شروعی از حالت عادی به سوی روان پریشی باشد. توماس دتر (1971) کابوس را به عنوان علامت اولیه بارزی برای روان پریشی آتی ذکر کرده است. این اظهار نظر توسط پژوهشگران و نظریه پردازانی چون مک، استون، و هری استاک سالیوان تکرار شد هاست. هارتمن نیز معتقد است کابوس با روان پریشی در ارتباط است. نکته ای که بسیاری از مؤلفان در مورد آن توافق دارند این است که کابوس شامل تعدادی از اولین و عمیق ترین اضطراب ها و ترس هایی است که همه ما در معرض آن ها قرار داریم. 




موضوع مطلب :

سه شنبه 92 اسفند 20 :: 12:12 صبح

درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 40
  • بازدید دیروز: 40
  • کل بازدیدها: 385551
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است