فردی که 70 سال عمر می کند، به طور متوسّط 23 سال از زندگی اش را در خواب می گذراند. شوخی نیست 23 سال! می توانم به این صورت بگویم. خواب کاری است که بیشترین وقت برای آن گذاشته می شود. شما برای هیچ کدام از کارهای زندگیتان 23 سال وقت نمی گذارید، اما سؤال این است: چرا؟ خوابیدن چه فایده ای دارد؟ چیزی که در ظاهر به نظر می رسد این است که فردی که خوابیده است کار مفیدی انجام نمی دهد. به فردی که خوابیده است نگاه کنید، او با کسی حرف نمی زند، کتابی نمی خواند، لذتی نمی برد، و خلاصه انگار هیچ کار به درد بخوری نمی کند. به خاطر همین، برای خیلی ها خواب، بزرگ ترین دشمن انسان است! کاری که یک سوم وقت ما را می گیرد، مثل این می ماند که یک سوم انسان ها را می کشد، نه؟ تا به حال فکر کرده اید که اگر خواب نبود چقدر می توانستیم بیشتر کار کنیم؟ برای خیلی ها مخصوصا دانشجوها پیش می آید که شبی را تا صبح بیدار بماند. هر کسی احساس می کند که چقدر شب ها طولانی است، و برای افراد شاغل که در حسرت چند ساعت وقت اضافی هستند که بتوانند با خانواده سر کنند، یا بعضی ها که آرزو دارند وقت برای مطالعه آزاد داشتند، خیلی پیش می آید که آرزو می کردند، ای کاش خوابی نبود.
به طور کلی من با دیدگاهی که مطرح کردم، از دو جنبه مخالفم. یکی از جنبه فلسفی یا جهان بینی، و یکی هم از جنبه علمی. در این متن قصد دارم، در مورد فوایدی صحبت کنم که دانشمندان برای خواب برشمرده اند. اما دلم نمی آید قبلش چند نکته را مطرح نکنم. اول این که ساعت هایی که ما می خوابیم حیف نمی شود. این طور نیست که این 23 سال از زندگی ما حیف شده باشد. شما سالهای مفید زندگی ما را باید همان 70 منهای 23 حساب کنید (یعنی 47 سال). اگر به فرض محال می توانستیم بدون خوابیدن زنده بمانیم، به جای 70 سال، 47 سال زندگی می کردیم. حیواناتی که در طبیعت به خواب زمستانی می روند، اگر به نحوی نتوانند به خواب زمستانی بروند، به طور متوسط زمان مرگشان دقیقا به اندازه ماه هایی که باید در خواب زمستانی می بودند، جلو می افتد. البته اگر انسان ها را به طور مطلق از خواب محروم کنیم، بیش از 2 هفته زنده نخواهند ماند، و البته دو هفته زجرآور را خواهند داشت که شاید برایشان بهتر باشد که بمیرند تا بدون خواب زنده بمانند. نکته دیگری این که در طول خواب ذهن ما بی کار نیست. درست است که ما در حین خواب به صورت هشیارانه به موضوعات فکر نمی کنیم، اما یافته های تجربی نشان داده است که خواب به سازماندهی افکار کمک می کند. مغز در زمان خواب خاموش نیست، بلکه فقط اندکی (شاید 5 درصد) فعالیتش کم می شود، و در مراحلی از خواب، فعالیت مغز از زمان بیداری بیشتر است. اما دانشمندان در مورد کارکردهای خواب چه می گویند؟
دانشمندان از زوایای مختلف به بررسی علت خوابیدن پرداخته اند. مثلا آن ها این موضوع را بررسی کرده اند که وقتی انسان ها یا حیوانات از خواب محروم می شوند، چه بلایی به سرشان می آید. در مطالعات دیگر، به بررسی گونه های حیوانی مختلف پرداخته اند تا تفاوت الگوی خواب آن ها را دریابند تا از همسویی تفاوت زندگی حیوانات مختلف، با تفاوت های موجود در خوابشان به کارکرد احتمالی خواب دست یابند. مثلا ما می دانیم که حیوانات شکارچی بیش تر می خوابند، و حیواناتی که در معرض شکار شدن قرار دارند، کم تر می خوابند. شاید برخی از این مشاهده به این نتیجه برسند، ارزش و اهمیت آمادگی و گوش بزنگی برای حیوانات در معرض شکار بیش تر از کارکردهای احتمالی خواب زیاد است. امّا با وجود ده ها سال تحقیق و یافته های جالب، هنوز دانشمندان به یک نتیجه گیری عام دست نیافته اند، و بحث ها در این مورد همچنان داغ است.
وقتی می گوییم دانشمندان همچنان توافق ندارند و جواب قطعی یافته نشده است، بدین معنی نیست که تحقیق در این مورد وقت تلف کردن بوده است، بلکه این تحقیقات، دانش ما از کارکردهای خواب را بالا برده است و دانشمندان نظریه هایی را مطرح کرده اند که باعث می شویم اکنون خواب را بهتر بفهمیم. در پرتو شواهد گردآوری شده، می توانیم به این نتیجه برسیم که یک نظریه واحد نمی تواند به عنوان کارکرد واحد برای خواب در نظر گرفته شود، بلکه احتمالا به این نتیجه برسیم که می توان خواب را با دو یا جند مورد از این نظریه ها تبیین کرد. در واقع چهار نظریه کلی وجود دارد که نتایج انواع پژوهش ها صحت هر کدام را تأیید کرده است. این چهار نظریه عبارت اند از 1) نظریه عدم فعالیت؛ 2) نظریه حفظ انرژی؛ 3) نظریه ترمیم؛ 4) نظریه انعطاف پذیری مغز. بحث های باقی مانده بیشتر حول این محور است که کدام کارکرد به صورت اصلی و کدام به صورت پیامد یا فرع آن است. در مطلب بعدی با عنوان نظریه های کارکرد خواب، هر کدام از این چهار نظریه را توضیح می دهم.
موضوع مطلب :