در مطلب قبل، در مورد خواب در ماقبل تاریخ و در مصر باستان به تفصیل صحبت کردم. تمدن های دیگری نیز در همان دوره در هند و چین وجود داشتند. اولین داروها در هند اغلب مراسم مذهبی و سحر و جادو بود. علاوه بر آن در هند باستان از داروهای گیاهی بسیار استفاده می شده است که یکی از این داروها راوولفیا (Rauwolfia) نامیده می شد که برای درمان اضطراب و احتمالا بی خوابی مورد استفاده قرار می گرفت. چینی های باستان بر اهمیت کیهان و محیط در ایجاد همه چیز از جمله رفتار و سلامتی باور داشتند. در تصور چینیان باستان اصول اساسی حیات، از تعامل دو عنصر اساسی به نام یانگ و یین نشات می گرفت. یانگ، فعال، روشن، خشگ، گرم، مثبت، و عضلانی است و یین نافعال، تاریک، نمدار، و منفی است. یین و یانگ سمبلی دارد که در عکس بالا نشان داده شده است. گفته می شود سمبل یین ـ یانگ در 2900 سال قبل از میلاد توسط فردی به نام فو هسی (Fu Hsi) طراحی شده است. از آن موقع به بعد، یین ـ یانگ تبدیل به سمبل خواب و بیداری شده است. چینیان باستان برای درمان بیماری ها از رؤیاهای بیماران و اعضای خانواده آنها استفاده می کردند. در چین باستان درمان های متنوعی رایج بوده است که از این بین طب سوزنی و درمان muxibustion ـ سوزاندن ماده ای بر روی پوست ـ برای مشکلات خواب استفاده می شده است. علاوه بر این ماساژدرمانی و تمرینات تنفسی هم برای مشکلات خواب استفاده می شده است. علاوه بر این، احتمالا برای درمان مشکلات خواب، از داروهای گیاهی نیز استفاده می شده است، از این بین می توانیم به گیاه جینسینگ اشاره کرد. برای چینی ها خواب عبارت بود از وضعیتی که فرد به وحدت با کائنات دست می یابد و بنابراین خواب برای چینی ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، چنان که در 300 سال قبل از میلاد، فیلسوف چینی چوانگ زو (Chuang Tzu) این موضوع را بیان کرد.
بخشی آنچه در مورد یونان باستان می دانیم، برگرفته از آثار ایلیاد و اودیسه هومر است، هومر در آثار خود چگونگی شکل گیری تمدن باستانی یونان در کرت را شرح می دهد، اما از لابلای مطلب های او می توان به مطالب زیادی در مورد پزشکی در آن دوره (پزشکی هومری) دست یافت. هومر در آثارش نشان می دهد که چقدر خواب با کیفیت بالا برای یونانیان مهم بوده است. هیپنوس، که اصطلاح هیپنوتیسم برگرفته از آن است، خدای خواب است که برای نخستین بار در فصل 14 کتاب ایلیاد هومر از آن نام برده شده است و سال 700 قبل از میلاد در سه گانه هسیود دوباره از آن نام برده شده است. معابدی در یونان باستان ساخته می شد که در آن بیماران می خوابیدند و شمن ها برایشان دعا می کردند و بیماری آن ها از طریق خواب دیدن درمان می شد. به نظر می رسد، که این روش، اوّلین روش درمان رفتاری اختلالات خواب باشد. گفته می شود در برخی از مناطق دنیا هنوز خواب درمانی، وجود دارد. احتمالا تأثیرات درمانی این روش ناشی از وضعیت آرمیده و تلقین به بیمار بوده است. در حدود سالها 500 قبل از میلاد روش های درمانی منطقی تری توسط دانشمند ـ فیلسوفانی نظیر تالس و فیثاغورس معرفی شد. تالس نگاه مذهبی و سحرآمیز به بیماری ها نداشت و فیثاغورث بر اهمیت رژیم غذایی، ورزش، موسیقی، و داروها تأکید می کرد.
الکمئون فیلسوفی بود که معتقد بود سلامت ناشی از هارمونی، و بیماری ناشی از به هم خوردن هارمونی است. او احتمالا نخستین نظریه در مورد سبب شناسی خواب را ارائه داده است. او معتقد بود در زمان بیداری رگهای مغز خالی می شود، و هنگام خواب رگها پر می شود. امپدوکلس نخستین کسی بود که مطرح کرد هر چیزی در طبیعت از چهار عنصر به وجود آمده است: آب، هوا، آتش و خاک. امپدوکلس معتقد بود زمانی خواب اتفاق می افتد که آتش درون خونها سرد می شود که این امر باعث جدا شدن عناصر از یکدیگر می شود. هیچ کس در تاریخ نبوده است که به اندازه بقراط در پزشکی تأثیرگذار باشد. او 72 کتاب دارد که تقریبا تمام ابعاد پزشکی را شامل می شود. بقراط نه تنها در مورد سبب شناسی خواب داری نظریه است، بلکه در مورد علل رؤیا هم پیشنهادهایی ارائه داده است. بقراط معتقد بود خواب هنگامی اتفاق می افتد که خون از اندام ها به سمت نواحی داخلی بدن حرکت می کند. او باور داشت که خون باید توسط بخش های درونی بدن گرم شود تا خواب ایجاد شود. بقراط معتقد بود حالت خواب آلودگی ناشی از مصرف خشخاش می تواند برای درمان مشکلات خواب سودمند باشد. پس از بقراط، افلاطون و ارسطو نظریاتی در مورد خواب و رؤیا ارائه دادند. مثلا ارسطو معتقد بود رؤیاها آینده را پیش بینی می کند. اما وی نظریه ای را در مورد سبب شناسی خواب ارائه داد. او گفت خواب ناشی از فرایند گوارش غذا است. ارسطو می گفت وقتی غذا هضم می شود موادی را به مغز می فرستد و ایجاد خواب آلودگی می کند. سپس این مواد خنک می شوند و دمای بدن را سرد می کنند و خلاصه باعث شروع خواب می شوند.
پس از دوران افلاطون و ارسطو، پزشکی در یونان و روم باستان پیشرفت کرد. یکی از مکاتبی که در آن دوره در یونان وجود داشت، اتم گرایی (Atomism) بود. اتم گرایی بدین معناست که همه اشیا از ذرات بی شماری به نام اتم تشکیل شده اند. در این مکتب لوسیپوس در سال 430 معتقد بود خواب وضعیتی است که اتم های بدن به طور جزئی یا به طور کامل از هم گسسته می شوند. دموکریتوس بی خوابی را ناشی از تغذیه ناسالم و خواب روزانه را ناشی از بیماری می دانست. اپیکور نیز با دیدگاهی اتم گرا مطالب زیادی در مورد خواب و رؤیا نوشته است. او در آثار خود به فقدان کنترل عضلانی و آرامیدگی هنگام خواب اشاره می کند، که این مطالب ریشه نظریه عصب شناختی در مورد خواب به حساب می آید.
موضوع مطلب :