سن 26
جنس: مرد
این خواب را 3روز پیش یعنی شب 22/11/90 دیدم و در ظهر فردای همان روز به خاطر آوردم.
خواب دیدم خانمم یک فرد سایکوپات هست و تاکنون چندین نفر را به قتل رسانده. در خانه نشسته بودیم و قیافهاش جلوی چشمم بود. با چشمانی کاملاً باز به من نگاه میکرد اما انگار فکرش جای دیگری بود و افکار شومی در سر داشت. هم از نگاه کردن به چهرهاش میترسیدم و هم از اینکه خانمم یک فرد سایکوپات هست احساس ناراحتی میکردم. بعد دیدم یک نفر که در کنار یک سطل آشغال ایستاده، با حالتی شیطانی قطعهی ژتون مانندی را توی سطل انداخت و با لحنی خصومت آمیز گفت این هم یکی دیگه. معلوم نبود زن است یا مرد ولی احساس میکردم خانمم است. با دیدن ژتونهایی که توی سطل بود حدس زدم که تا حالا خیلی ها را به قتل رسانده. سعی میکردم خودم را توجیه کنم که خانمم سایکوپات نیست به همین دلیل خاطراتی را که داشتیم در ذهنم مرور میکردم. روزی را به یاد میآوردم که میخواستیم از تبریز به تهران اسباب کشی کنیم و خانمم از اینکه از خانوادهاش دور میشد از ناراحتی گریه میکرد. با یادآوری این خاطرات قانع میشدم که خانمم سایکوپات نیست، چون یک سایکوپات نمیتواند روابط عاطفی عمیق داشته باشد و احساسات عمیقی را تجربه کند. نمیدانم در حالت خواب بود یا بیداری، چشمانم را باز میکردم و به چهرهی خانمم که در کنارم خوابیده بود نگاه میکردم. میدانستم که خوابیده اما احساس میکردم چشمانش باز است و از این حالت متناقض چهرهاش میترسیدم.
موضوع مطلب : رؤیاها