جنسیت: مرد
سن: 53
در خواب دیدم که ستاره ای نورانی تر از ستاره های دیگر در آسمان میچرخید . همانطور که در آسمان گردش میکرد به مقابل پنجره بزرگ اطاق من آمد و در همان حال صدایی بگوشم رسید که میگفت ( تو برگزیده شده ای ) منکه خودم را سراپا گنه کار میدانستم سرم را به زیر افکندم و با خودم گفتم چرا من ؟! منکه گنه کاری بیش نیستم . اما صدا دوباره گفته خویش را تکرار کرد و من قبول کردم که لابد آنها بهتر میدانند . لذا ناگهان نیرویی در خود احساس کردم و با احساس مسؤلیتی شدید سرم را بلند کردم .
موضوع مطلب :