جنسیت: زن
سن: 22
2شب پیش خواب دیدم رفتم تو یه بازارچه طلافروشی. آخر شب بود و مغازه ها نیکمه تعطیل بودن. یه عالمه طلا کف بازار ریخته بود. با اینکه یه عالمه بود اما من 2-3 تا تیکه بیشتر برنداشتم و گذاشتم تو کیفم. احساسمم تو خواب این بود که همش فکر میکردم دارم دزدی میکنم. هرچند طلاها همینجور بی صاحب ریخته بود و مغازه ها دراشون باز بود و بی صاحب بودن! و جالب اینجاست 2-3 تیکه ای هم که برداشتم خیلی کوچیک بودن و کوچیکترینشونو برداشتم.
موضوع مطلب :