جنسیت: زن
سن: 22
من مدتی است که نامزد دارم البته غیررسمی (دوست هستیم فعلا)
خواب دیدم که با نامزدم رفتیم خانه آنها تا من را با مادرش آشنا کند. رفتیم خانهشان و قبل از این که مادر نامزدم بیاید، .... بعد، مادرش از بیرون آمد و دوش گرفت و سپس یک لباس خواب بلند پوشید، یعنی لباس خانگیش بود و او آمادگی نداشت ما را در خانه ببیند و موهایش کوتاه بود (نمیدانم چرا موهایش برایم در خواب مهم بود!) بعد من به او سلام کردم با استرس و کمی هول شده بودم، چون دفعه اولم بود که او را میدیدم، او هم با بیمیلی جواب سلام مرا داد. او ناراحت بود از این که با این وضع به هم ریخته برای اولین بار همدیگر را میبینیم، و از پسرش که نامزد من بود، گله داشت که چرا از قبل با او هماهنگ نکرده است. من هم ابروهایم درآمده بود و ناراحت بودم که من هم به هم ریخته هستم. نظر مادرش در مورد من زیاد بد نبود، اما خیلی هم خوشش نیامده بود و من استرس داشتم. در آخر هم نامزدم سنگ قبرش را به من نشان داد. من تعجب کردم. احساسم تقریبا ناخوشایند بود.
موضوع مطلب :