جنسیت: زن
سن: 22
با برادرم در اتومبیل پدرم بودیم. او در حال رانندگی بود، من هم در صندلی عقب نشسته بودم. چند سوسک بالدار در یک ظرف، زیر داشبورد بود. برادرم میگفت آنها را برای یک آزمایش میخواهد. من هم به شدت از سوسک میترسم. از او خواهش کردم که اگر میشود پنجرههای اتومبیل را باز کند و آنها را بیرون بیندازد، ولی هر چه میگفتم، میخندید و میگفت آخه کاری با تو ندارند. در حین جر و بحث با او، ناگاه سوسکها بال زدند و در فضای اتومبیل میچرخیدند. من هم از ترس جیغ میزدم و سعی میکردم شیشه اتومبیل را باز کنم که آنها بیرون بروند. مسلما دیدن چنین خوابی بسیار ناخوشایند و ترسناک و حتی چندشآور است و اصلا از دیدنش لذت نبردم.
موضوع مطلب :