جنسیت: زن
سن: ؟
سه شنبه - 3 بهمن 1391 صبح زود خواب دیدم در حیاط خانه قدیمان یعنی خانه پدریم هستم ناگهان پدرم که فوت کرده آمد جلوی در توی حیاط و خیلی خوشحال هست وشادمان به من نگاه میکند انگار که داره خودشو برای من لوس میکنه من جلو میروم اما روم نمیشه بوسش کنم اما انقدر دوستش داشتم که شانه راستشو که از روی لباس بود می بوسم صورتش هم مثل قدیم که به خاطر کارش آفتاب سوخته بود همان بود وطوریکه بقیه خواب میبینند سفید وجوان نبود البته جوانتر شاید همون موقع از خواب بیدار شدم طوریکه حس میکردم واقعا پیشم بود درخواب قبلی نوشته بودم جایی که پرنده در دست دارم روبروی جایی بود که پدرم ایستاده بود.
موضوع مطلب :