سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

به طور کلی خوابیدن در یک تخت با والدین توصیه نمی شود

یکی از سؤالاتی که برای تازه والدین پیش می آید این است که نوزادشان را کجا بخوابانند. البته در خانه های تک خوابه که گویا چاره ای نیست، بچه را که نمی توان در هال خواباند، در نتیجه، نوزاد را در کنار خودشان می خوابند. آن هایی که کمی وضعشان بهتر است، این سؤال را بیش تر می پرسند. برخی می پرسند دقیقا از چه زمان نوزاد یا کودکمان را دیگر کنار خودمان نخوابانیم؟ البته خوابیدن در تخت پدر و مادر یا در یک اتاق دیگر مزیت ها و خطراتی دارد. نمی توانم یک حکم قطعی بدهم که دقیقا چه کاری درست است، اما در این متن سعی می کنم نکاتی را مطرح کنم که موضوع روشن شود و به تصمیم گیری والدین کمک کند.

خوابیدن در یک تخت (Bedsharing) یا (Cosleeping) در فرهنگ های مختلف بسیار متفاوت است. فعالیت های مربوط به پرورش کودکان در جوامع غربی بر شکل گیری استقلال و فردگرایی تأکید دارد، در حالی که جوامع شرقی بر شکل گیری روابط میان فردی، جمع گرایی، نزدیکی خانوادگی، و نظم اجتماعی تأکید دارد که این عوامل بر چگونگی خواباندن نوزادان نیز تأثیر می گذارد. به طور مثال خوابیدن در تخت والدین در خردسالی در بسیاری از کشورهای آسیایی (از جمله ایران) امری پذیرفته شده و معمول است. در چین معمولا نوزادان و کودکان خردسال، تمام شب را در کنار والدینشان می خوابند، و هر چه بزرگتر می شوند، کم تر می توانند این کار را بکنند و پس از بلوغ خوابیدن در تخت والدین، غیرمعمول است. مثلا کودکان 55 درصد از کودکان 7 ساله چینی در تخت والدینشان می خوابند، که البته این آمار در پایان دبستان به کم تر از 18 درصد می رسد. در مطالعه دیگری در کره جنوبی روشن شد که 75 درصد کودکان 3 تا 6 ساله در کنار والدین شان می خوابند. مادران برای این کارشان دو دلیل را ذکر کردند: «مراقبت از کودک در هنگام خواب»، و «برای این که تنهایی بخوابد، هنوز خیلی کوچک است». با این حال در کشورهای غربی هم تختی شدن با والدین نوعی تابوی اجتماعی محسوب می شود و در بسیاری از این کشورها از بدو تولد، نوزاد جدا از والدین می خوابد. در آمریکا هم به جز در اسپانیایی تبارها و آفریقایی تبارها وضع به همین منوال است، مثلا در یک مطالعه زمینه یابی در آمریکا مشخص شد که تنها 9.2 درصد از نوزادان در کنار والدینشان می خوابند. متخصصین سلامت کودک در آمریکا همواره بر خطرات خوابیدن با والدین تأکید دارند. این خطرات شامل این موارد است: ایجاد اغتشاش در رشد خودمختاری و استقلال، افزایش وابستگی به والدین، برانگیختگی جنسی نامناسب، خطر ایجاد مشکلات خواب، و تداخل با صمیمیت و روابط جنسی والدین. هر چند متخصصین کم تر به احتمال خفگی نوزاد به علت غلت خوردن یکی از والدین روی او، یا افتادن نوزاد از روی تخت اشاره می کنند، امّا این مشکلات واقعا ممکن است ایجاد شود. 

شواهد نیز این دیدگاه را تأیید می کنند که هم تختی شدن با والدین باعث مشکلات خواب در نوزادان و کودکان می شود و با با خواب آلودگی کودک در طول روز ارتباط دارد. همچنین این کار کیفیت خواب و مدت خواب نوزاد را کم می کند. بنا بر تمام موضوعاتی که گفته شد، به طور کلی توصیه می شود که نوزادان در صورت امکان در اتاق دیگری بخوابند. تحقیقات نشان می دهد، هم تختی شدن نوزادان با کودکان باعث می شود، نوزادان برای خوابشان نیاز به حضور والدین داشته باشند و بدون حضور آن ها نتوانند بخوابند. بسیاری از والدین نگران هستند که اگر نوزادشان را در یک اتاق دیگر بگذارند، ممکن است به نیازهای نوزادشان بی توجهی شود. اما مطالعات، عکس این موضوع را نشان می دهد! هنگامی که نوزادان در اتاقی جداگانه می خوابند، والدین به نیازهای نوزادشان بیش تر حساس می شوند. صدای گریه نوزاد از یک اتاق دیگر والدین را راحت تر بیدار می کند، تا صدای گریه نوزادی که در کنار والدین خوابیده است. البته اگر به هر دلیلی واقعا نگران هستید که صدای گریه نوزاد را نشنوید، ابزارهایی برای تقویت صدای اتاق نوزاد برای اطمینان به والدین کمک کند. مطالعات دکتر باکس (Bax) نشان می دهد 68 درصد از کودکانی که مشکل خواب دارند، در زمانی از زندگی خود با والدینشان خوابیده اند، و این آمار برای کودکانی که در اتاق جداگانه ای خوابیده اند، 22 درصد است. مطالعه دیگری از لازوف (Lazoff) نشان داد که کودکانی که در تخت والدینشان خوابیده اند به احتمال بیشتری در مکان های نامناسب خوابشان می برد. در بین سفیدپوستان این مطالعه، هم تختی شدن با والدین، با سطح پایین سواد و آموزش شغلی والدین، استرس خانواده و نگرش دوسوگرای والدین نسبت به نوزاد همبستگی داشت. نکته پایانی این است که هر چند همه زن و شوهرها توصیه می شود در یک تخت بخوابند (!)، امّا همسرانی که به هر دلیلی جدا از هم می خوابند، به طور متوسّط کیفیت خواب بالاتری دارند. امّا در این مورد مزیت ها بر معایب غلبه می کند.




موضوع مطلب :

سه شنبه 92 اسفند 27 :: 12:38 صبح

کار نوبتی یکی از عوامل مشکلات خواب است.

هر فردی که خارج از روز کاری معمول (8 صبح تا 5 بعد از ظهر) کار می کند را می توان به عنوان نوبت کار (Shift Worker) در نظر گرفت. کار شیفتی یا نوبتی از سالهای خیلی دور حتی در دوران روم باستان هم وجود داشته است. وقتی ادیسون برق را اختراع کرد، پیش بینی می کرد که اختراعش ما را از تاریکی شب نجات دهد و روش زندگی مان را تغییر دهد. حالا ما قادر هستیم که در شب به خرید برویم و کار کنیم. هزینه ای که ما برای این آزادیمان می پردازیم، الزام انجام کار شبانه است. کار شیفتی یک موضوع فراگیر و جاری در جامعه ما است. در بیشتر جوامع غربی، از هر 4 کارگر، یک نفر در خارج از ساعت های کاری طبیعی روز کار می کند. در یک مطالعه عملکرد افراد در مشاغل مختلف مقایسه شد و همانطور که انتظار می رفت، بدترین عملکرد در افرادی دیده شد که کار شبانه داشتند. نکته جالب این که دومین گروهی که بیشتر تحت تأثیر بودند، شامل افرادی بود که روزکار در نظر گرفته می شدند. کار این گروه در ساعت 6 بامداد شروع می شد. این افراد برای این که در آن ساعت سر کار باشند، گاهی لازم بود که در ساعت 4:30 صبح از خواب بیدار شوند که آشکارا با خواب شب آن ها تداخل داشت. امروزه نوبت کاری در جوامع نوین شایع تر هم شده است. این مسئله را می توانیم در پست ها و مراکز تلفن 24 ساعته مشاهده کرد. 

انواع بسیار گوناگونی از کارهای شیفتی وجود دارد. علاوه بر زمان کار و ثابت یا چرخشی بودن آن ها موارد دیگری نیز در تعیین این زمان بندی اهمیت دارد از جمله: الف) یک نوبت کاری چه مدت طول می کشد؛ 2) قبل از شروع روزهای تعطیل چند نوبت کاری پشت سر هم وجود دارد؛ 3) در پایان هفته کاری چند روز برای استراحت وجود دارد؛ 4) آیا کارگر اضافه کاری هم انجام می دهد؛ 5) آیا برنامه کاری منظم و قابل پیش بینی است؟

کار شیفتی چالش بزرگی برای شاغلین نوبت کار است، زیرا سبب می شود فرد بر خلاف ریتم طبیعی خواب و بیداریش زندگی کند. نوبت کاران باید در ساعاتی که بدنشان به طور طبیعی تمایل به خواب دارد، بیدار و هوشیار باشند و برعکس در زمان هایی که بدنشان میل به بیداری دارد، تلاش کنند که به خواب بروند. کار شیفتی حتی در مقایسه با خستگی پرواز یا پرواززدگی (Jet Lag) هم چالش بزرگ تری برای افراد ایجاد می کند، زیرا ریتم شبانه روزی نوبت کاران، هیچ گاه با برنامه جدید زندگی شان تطابق پیدا نمی کند، زیرا سیکل نور و تاریکی در افراد نوبت کار در تضاد دائمی با برنامه خواب بیداری آن ها است. عامل دیگر این عدم تطابق، این است که افراد نوبت کار تمایل دارند که در روزهای تعطیلی شان به برنامه خواب و بیداری طبیعی بازگردند. آن ها دوست دارند که ساعت فراغت شان را با خانواده و دوستانشان بگذرانند. این اختلال به طور مستقیم روی خواب اثر می گذارد و اکثر نوبت کاران در 24 ساعت فقط حدود 4 تا 6 می خوابند و غالبا خوابشان منقطع است. این اتفاق منجر به کمبود خواب مزمن می شود و غالبا منجر به بروز مشکل در بیدار ماندن در حین کار یا رانندگی می گردد. این خواب آلودگی گاهی منجر به بروز حوادث صنعتی و یا تصادفات رانندگی می شود. 

از دیگر مشکلاتی که این افراد تجربه می کنند اختلال در خانواده و زندگی اجتماعی آن ها است، زیرا آن ها زمان های کم تری برای معاشرت با خانواده و دوستان دارند و به علت کم خوابی خلق پایین و تحریک پذیری دارند. این مشکلات به خودی خود می تواند باعث افزایش تنش و واکنش پذیری هیجانی شده و منجر به بی خوابی مضاعف شود. 




موضوع مطلب :

دوشنبه 92 اسفند 26 :: 1:52 صبح

معرفی کتاب مرجع در مورد پزشکی خواب

امروز می خواهم کتابی را معرفی کنم که به عنوان مرجع اصلی برای امتحانات بورد تخصصی پزشکی خواب و پزشکی رفتاری خواب شناخته می شود. طبیعتا این کتاب، یک کتاب تخصصی است و برای پزشکان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی نوشته شده و کامل ترین کتاب درسی یا تکست بوکی است که در مورد خواب به چاپ می رسد. نام این کتاب Principles and Practice of Sleep Medicine است که ویراست پنجم آن که البته آخرین ویراست چاپ شده آن است، در سال 2010 به چاپ رسیده است. همانطور که گفتم این کتاب، یک کتاب مرجع برای متخصصین به حساب می آید و 1766 صفحه است. بنابراین هم از نظر محتوا و هم از نظر فیزیکی کتاب بسیار سنگینی است. برای علاقه مندانی که قصد خرید یا سفارش این کتاب را دارند، باید بگویم ناشر آن، انتشارات ساندرز (Saunders) است. این کتاب سه نویسنده دارد: میر اچ. کریگر (Meir H. Kryger)، توماس راث (Thomas Roth)، و ویلیام سی. دمنت (William C. Dement) که هر سه آن ها از بزرگان و پیشگامان حوزه خواب محسوب می شوند. قیمت این کتاب در سایت های مختلف، متفاوت است امّا به طور کلی دست کم 300 دلار آمریکا قیمت دارد، و طبیعتا نسخه PDF آن ارزان تر است. 

کتاب اصول و درمان در پزشکی خواب ـ ویراست پنجم، یک راهنمای معتبر، و جامع برای شما فراهم می کند که برای تشخیص و درمان حتی پیچیده ترین اختلالات خواب به آن نیاز خواهید داشت. در ویراست پنجم 56 فصل این کتاب کاملا بروز شده است، که مهم ترین تغییرات آن حوزه های جدید ژنتیک، ریتم های شبانه روزی، سلامت شغلی، خواب در سالمندان، حافظه و خواب، آزمایش های جسمانی بیماران، بی خوابی های همبود، و بسیاری از حوزه های جدید دیگر را در بر می گیرد. تأکید ویژه این کتاب بر رویکردهای مبنی بر شواهد (evidence-based) است که به شما کمک می کند که تشخیص های بالینی مطمئن تری را داشته باشید و در نهایت فضای دوستانه و کاملا رنگی این ویراست به شما کمک می کند که پاسخ های سؤالات تان را سریع تر و راحت تر بیابید. اگر می خواهید برای امتحان فلوشیب پزشکی خواب آماده شوید، یا تنها می خواهید برای راهنمایی بیمارانتان به آخرین دستاوردهای علمی مجهز باشید، این کتاب، می تواند مرجع خوبی برایتان باشد. 




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اسفند 25 :: 12:10 صبح

حمله خواب به طور ناگهانی و نامنتظره اتفاق می افتد

نارکولپسی (Narcolepsi) یا حمله خواب که به عنوان هیپنولپسی هم شناخته می شود، یک اختلال عصب شناختی مزمن است که به علت ناتوانی مغز در تنظیم چرخه طبیعی خواب و بیداری ایجاد می شود. افراد دچار نارکولپسی در هنگام شب خواب آشفته ای را تجربه می کنند و در عین حال در هنگام روز نیز الگوی خواب ناهنجاری دارند. این مشکلات گاهی با انواع بی خوابی یا خواب آلودگی مفرط اشتباه گرفته می شود. افراد دچار حمله خواب هنگامی که به خواب می روند، معمولا مرحله REM را در عرض پنج دقیقه تجربه می کنند، در حالی که در افراد عادی اوّلین مرحله REM حداقل یک ساعت پس از خواب اتفاق می افتد. یکی از مشکلاتی که این بیماران تجربه می کنند، کاتاپلکسی یا سستی عضلات است که عبارت است از ضعف عضلانی ناگهانی که معمولا در هنگام تجربه هیجان های شدید اتفاق می افتد (البته در بسیاری از بیماران، کاتاپلکسی بدون عامل راه انداز هیجانی رخ می دهد). همانطور که اشاره شد، نارکولپسی یک اختلال عصب شناختی است و توسط اختلالات روانی ایجاد نمی شود. به احتمال زیاد این اختلال توسط تعدادی از جهش ه و ناهنجاری های ژنتیکی به وجود می آید که این مشکلات ژنتیکی برخی از عوامل زیستی درون مغز را تحت تأثیر قرار می دهد که البته این تأثیرات روی مغز با عوامل راه انداز محیطی، مثل یک ویروس ترکیب می شود و منجر به نارکولپسی می شود. این واژه را یک فرانسوی به نام ژان باپتیست ادوارد جلینیو اختراع کرده است و  این کار را با ترکیب دو واژه لاتین به معنای حمله و تشنج انجام داده است.

طبقه بندی: طبقه بندی بین المللی اختلالات خواب (ICSD) نشانگان پرخوابی اوّلیه را به سه دسته تقسیم کرده است: نارکولپسی، بیش خوابی، و بیش خوابی مکرر (مانند سندرم کلین ـ لوین). سپس نارکولپسی به دو دسته تقسیم شده است: یکی نارکولپسی همراه با کاتاپلکسی (سستی عضلانی) و دیگری نارکولپسی بدون کاتاپلکسی. تعریف ICSD از نارکولپسی بدین صورت است: «یک بیماری با علت ناشناخته است که ویژگی آن خواب آلودگی مفرط است که معمولا همراه با کاتاپلکسی و پدیده های REM اتفاق می افتد. منظور از پدیده های REM ظهور وِیژگی هایی مانند فلج خواب، و توهمات پیش از خواب در هنگام بیداری است. این نظام از طریق دو مجموعه از معیارهای دقیق، معیارهای حداقلی برای تشخیص نارکولپسی را تعیین می کند:

مجموعه معیارهای حداقلی 1: الف) چرت زدن در روز، یا خواب ناگهانی که حداقل به مدت سه ماه هر روز اتفاق می افتد؛ ب) وجود کاتاپلکسی.

مجموعه معیارهای حداقلی 2: الف) شکایت از خواب آلودگی مفرط یا ضعف عضلانی ناگهانی؛ ب) وجود ویژگی های مرتبط شامل: نهفتگی خواب (یعنی مدت به تخت خواب رفتن تا خوابیدن) کم تر از 10 دقیقه، نهفتگی خواب REM کمتر از 20 دقیقه، میانگین MSLT (آزمون نهفتگی خواب چندگانه) کمتر از 5 دقیقه، و وجود بیش از یک دوره REM در شروع خواب. پ) این علائم به واسطه مصرف داروها یا مواد یا بیماری های جسمی یا روانی دیگر ایجاد نشده باشد. 

هنگامی که به طور واضح کاتاپلکسی وجود ندارد، تشخیص افتراقی این اختلال دشوار می شود. به وضعیت نارکولپسی بدون کاتاپلکسی اصطلاحات مختلفی اطلاق شده است از جمله، بیش خوابی اساسی، نارکولپسی مبهم، نارکولپسی آتیپیکال و غیره. بسیاری از این بیماران احتمال دارد که در مراحل آغازین شکل گیری اختلال نارکولپسی باشند. از زمان آخرین طبقه بندی نارکولپسی تحقیقات بر روی این اختلال روز به روز پیشرفت کرده است و تحقیقات بعدی نشان داده است که همپوشی و وجه اشتراک زیادی بین نارکولپسی و بیش خوابی ایدیوپاتیک (ناشناخته) وجود دارد. در حال حاضر سومین نسخه طبقه بندی بین المللی اختلالات خواب (ICDD-3) در مراحل پایانی است و به زودی چاپ می شود. در این طبقه بندی جدید قرار است هنگامی که نارکولپسی به دلیل نقص در هیپوکرتین ایجاد شده باشد، نارکولپسی نوع 1 نام گذاری شود. در نارکولپسی نوع 1 تقریبا همیشه کاتاپلکسی هم وجود دارد. هنگامی که در هنگام شروع خواب دو مرحله REM یا بیش تر اتفاق بیفتد، بیماری، نارکولپسی نوع 2 خوانده می شود و اگر در شروع خواب، کم تر از یک مرحله خواب REM وجود داشته باشد، به آن پرخوابی ایدیوپایک یا ناشناخته گفته می شود. با این وجود، شواهدی وجود ندارد که نشان دهد پاسخ به درمان و شکل گیری نارکولپسی نوع 2 و پرخوابی ایدیوپاتیک متفاوت باشد. با توجه به این مسئله در آخرین ویرایش طبقه بندی اختلالات روانی انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM5) طبقه بندی های مربوط به پرخوابی را تغییر داده است. این نظام طبقه بندی، نارکولپسی بدون کاتاپلکسی را با عنوان اختلال خواب آلودگی اساسی (Major Somnolence Disorder) یا MSD طبقه بندی کرده است. در اصل، MSD هر نوع بیش خوابی را در بر می گیرد که توسط کمبود هیپوکرتین تبیین نمی شود. در مورد این طبقه بندی هم پیچیدگی های دیگری وجود دارد که به نظرم از حوصله خوانندگان عزیز خارج است. اگر علاقه مند هستید که در این زمینه بیشتر بدانید، حتما بنویسید، تا در مطالب بعد، به طور مفصل تر در این مورد توضیح دهم.




موضوع مطلب :

شنبه 92 اسفند 24 :: 1:17 صبح

چرا می خوابیم؟

در مطلب قبلی، مقدمه ای در مورد اهمیت خواب نوشتم. در این مطلب، به طور خاص به چند مورد از مهم ترین نظریه ها در این زمینه اشاره می کنم. همانطور که قبلا هم اشاره کردم، وجود نظریه های مختلف، به این معنی نیست که دانشمندان هر کدام به یک راه می روند، و شواهد ضد و نقیض به حدی است که امکان رسیدن به یک توافق وجود ندارد. دلیل اصلی وجود نظریه های مختلف این است که یافته های تجربی بسیار گسترده ای وجود دارد که هر کدام جنبه ای از حقیقت را نشان می دهد. استنباط از این همه داده تجربی و رسیدن به یک کلیت، غیرممکن است. بنابراین، هیچ کدام از نظریه ها غلط نیست، چون برگرفته از یافته های تجربی است و هیچ کدام قطعی و کامل نیست، باز هم چون بر اساس یافته های تجربی است (شاید داستان فیل در تاریکی مولوی استعاره خوبی از این موضوع باشد). حالا سری به نظریه ها بزنیم:

نظریه عدم فعالیت (Inactivity Theory): یکی از نخستین نظریه های خواب که تحت عنوان نظریه انطباقی یا تکاملی هم شناخته می شود، می گوید، عدم فعالیت در شب یک انطباق یا سازش یافتگی است که برای بقای موجودات زنده لازم است، چرا که حیوان یا انسان در هنگام شب، آسیب پذیرتر است و بی حرکت ماندن او را از خطر حفظ می کند. بر اساس این نظریه، حیواناتی که می توانسته اند در طول شب ساکن و بی سر و صدا بمانند، نسبت به حیواناتی که فعال باقی می ماندند، دارای مزیت تکاملی بودند و خلاصه می توانستند ژن هایشان را به نسل های بعدی انتقال دهند، به عنوان مثال، این حیوانات در تاریکی دچار سانحه نمی شدند، و از چشم شکارچیان دور بودند. انتخاب طبیعی باعث شده است که این رفتار تکامل یابد، و چیزی را بسازد که به آن خواب می گوییم. یک انتقاد ساده به این نظریه این است که همواره هشیار بودن، ایمن تر است، زیرا اگر ما می توانستیم همواره هشیار باشیم، در مواجهه با موقعیت اضطراری بهتر عمل می کردیم (بر اساس این نظریه، تکاملی باید باعث به وجود آمدن موجوداتی می شد، که شب ها بی حرکت می ماندند، اما هشیار بودند). بنابراین اگر بخواهیم بگوییم هدف از خواب، ایمنی است، به نظر می رسد خواب و عدم هشیاری مزیت محسوب نمی شود. 

نظریه حفظ انرژی (ٍEnergy Consevation Theory): شاید برای افراد ساکن در جوامعی که انواع غذا به وفور یافت می شود، این موضوع واضح نباشد. یکی از مهم ترین عوامل در انتخاب طبیعی، تنازع برای استفاده مؤثر از منابع انرژی باشد. نظریه حفظ انرژی می گوید، کارکرد اوّلیه خواب، کاهش نیاز و مصرف انرژی در بخش هایی از روز و شب است، بخصوص در زمان هایی که جستجو برای غذا با موفقیت کمتری همراه است. تحقیقات نشان می دهد متابولیسم انرژی در طول خواب کاهش چشمگیری (10 درصد در انسان ها) پیدا می کند. به طور مثال، در طول خواب، هم دمای بدن، و هم نیاز به کالری کاهش می یابد. این شواهد از این نظریه حمایت می کند که یکی از مهم ترین کارکردهای خواب، حفظ انرژی است. بسیاری از دانشمندان معتقدند، این نظریه ارتباط زیادی با نظریه عدم فعالیت دارد و شاید بخشی از آن باشد. 

نظریات ترمیم (Restorative Theories): تبیین دیگری که برای خواب وجود دارد، برگرفته از این باور قدیمی است که خواب به نحوی در خدمت ترمیم یا بازیافت چیزهایی است که بدن در زمان بیداری از دست داده است. خواب برای بدن فرصتی را فراهم می آورد تا خودش را بازسازی کند. در سالهای اخیر با استفاده از شواهد تجربی به دست آمده از انسان ها و حیوانات مورد حمایت قرار گرفته است. یکی از شگفت انگیزترین این شواهد این است که حیواناتی که به طور کامل از خواب محروم می شوند، در عرض چند هفته، تمام سیستم ایمنی شان را از دست می دهند و می میرند. این موضوع زمانی حمایت بیش تری کسب کرد که معلوم شد اغلب کارکردهای ترمیمی بدن مانند رشد ماهیچه ها، ترمیم بافت های بدن، سنتز پروتئین، و ترشّح هورمون رشد اغلب و در برخی موارد تنها در هنگام خواب اتفاق می افتد. سایر جنبه های بازیافتی خواب مختص مغز و کارکردهای شناختی است. به طور مثال زمانی که ما بیدار هستیم، نورون های درون مغز ماده ای به نام آدنوزین تولید می کنند، که محصول فرعی فعالیت های سلولی است. گفته می شود که ساخت آدنوزین، یکی از عواملی است که باعث ادراک تجربه خستگی است (جالب است که احساس خستگی با کافئین از بین می رود. کافئین جلوی فعالیت آدنوزین در مغز را می گیرد و باعث هوشیاری ما می شود). دانشمندان معتقدند که ساخت آدنوزین در هنگام بیداری باعث افزایش غریزه یا سائق خوابیدن می شود. تا زمانی که بیدار بمانیم، آدنوزین های تولید شده همینطور انباشته می شوند، و وقتی می خوابیم، بدن فرصت پیدا می کند تا آدنوزین را از سیستم خود حذف کند، در نتیجه زمانی که بیدار می شویم، سرحال هستیم. 

نظریه انعطاف پذیری مغز (Brain Plasticity Theory): جدیدترین تبیین برای این که چرا می خوابیم، این است که خواب با تغییرات ساختار و سازماندهی مغز ارتباط دارد. این پدیده که به عنوان انعطاف پذیری مغز شناخته می شود، کاملا درک نشده است، اما ارتباط آن با خواب تلویحات جالبی دارد. مثلا مشخص می شود که خواب، در رشد و تحول مغز در نوزادان و خردسالان نقشی اساسی دارد. نوزادان 13 تا 14 ساعت در هر شب می خوابند که حدود نیمی از آن هم در خواب REM سپری می شود، یعنی مرحله ای که اغلب خواب های داستانی در آن اتفاق می افتد. علاوه بر این نقش خواب در تغییرات مغز بزرگسالان نیز مشخص می شود. پس از مدتی خوابیدن، مطالب آموخته شده بهتر بازیابی می شود. علاوه بر این، محرومیت از خواب، باعث اختلال در یادگیری مطالب جدید می شود. 




موضوع مطلب :

جمعه 92 اسفند 23 :: 12:36 صبح

خواب حیوانات، نشانه اهمیتش برای بقا است

فردی که 70 سال عمر می کند، به طور متوسّط 23 سال از زندگی اش را در خواب می گذراند. شوخی نیست 23 سال! می توانم به این صورت بگویم.  خواب کاری است که بیشترین وقت برای آن گذاشته می شود. شما برای هیچ کدام از کارهای زندگیتان 23 سال وقت نمی گذارید، اما سؤال این است: چرا؟ خوابیدن چه فایده ای دارد؟ چیزی که در ظاهر به نظر می رسد این است که فردی که خوابیده است کار مفیدی انجام نمی دهد. به فردی که خوابیده است نگاه کنید، او با کسی حرف نمی زند، کتابی نمی خواند، لذتی نمی برد، و خلاصه انگار هیچ کار به درد بخوری نمی کند. به خاطر همین، برای خیلی ها خواب، بزرگ ترین دشمن انسان است! کاری که یک سوم وقت ما را می گیرد، مثل این می ماند که یک سوم انسان ها را می کشد، نه؟ تا به حال فکر کرده اید که اگر خواب نبود چقدر می توانستیم بیشتر کار کنیم؟ برای خیلی ها مخصوصا دانشجوها پیش می آید که شبی را تا صبح بیدار بماند. هر کسی احساس می کند که چقدر شب ها طولانی است، و برای افراد شاغل که در حسرت چند ساعت وقت اضافی هستند که بتوانند با خانواده سر کنند، یا بعضی ها که آرزو دارند وقت برای مطالعه آزاد داشتند، خیلی پیش می آید که آرزو می کردند، ای کاش خوابی نبود.

به طور کلی من با دیدگاهی که مطرح کردم، از دو جنبه مخالفم. یکی از جنبه فلسفی یا جهان بینی، و یکی هم از جنبه علمی. در این متن قصد دارم، در مورد فوایدی صحبت کنم که دانشمندان برای خواب برشمرده اند. اما دلم نمی آید قبلش چند نکته را مطرح نکنم. اول این که ساعت هایی که ما می خوابیم حیف نمی شود. این طور نیست که این 23 سال از زندگی ما حیف شده باشد. شما سالهای مفید زندگی ما را باید همان 70 منهای 23 حساب کنید (یعنی 47 سال). اگر به فرض محال می توانستیم بدون خوابیدن زنده بمانیم، به جای 70 سال، 47 سال زندگی می کردیم. حیواناتی که در طبیعت به خواب زمستانی می روند، اگر به نحوی نتوانند به خواب زمستانی بروند، به طور متوسط زمان مرگشان دقیقا به اندازه ماه هایی که باید در خواب زمستانی می بودند، جلو می افتد. البته اگر انسان ها را به طور مطلق از خواب محروم کنیم، بیش از 2 هفته زنده نخواهند ماند، و البته دو هفته زجرآور را خواهند داشت که شاید برایشان بهتر باشد که بمیرند تا بدون خواب زنده بمانند. نکته دیگری این که در طول خواب ذهن ما بی کار نیست. درست است که ما در حین خواب به صورت هشیارانه به موضوعات فکر نمی کنیم، اما یافته های تجربی نشان داده است که خواب به سازماندهی افکار کمک می کند. مغز در زمان خواب خاموش نیست، بلکه فقط اندکی (شاید 5 درصد) فعالیتش کم می شود، و در مراحلی از خواب، فعالیت مغز از زمان بیداری بیشتر است. اما دانشمندان در مورد کارکردهای خواب چه می گویند؟

دانشمندان از زوایای مختلف به بررسی علت خوابیدن پرداخته اند. مثلا آن ها این موضوع را بررسی کرده اند که وقتی انسان ها یا حیوانات از خواب محروم می شوند، چه بلایی به سرشان می آید. در مطالعات دیگر، به بررسی گونه های حیوانی مختلف پرداخته اند تا تفاوت الگوی خواب آن ها را دریابند تا از همسویی تفاوت زندگی حیوانات مختلف، با تفاوت های موجود در خوابشان به کارکرد احتمالی خواب دست یابند. مثلا ما می دانیم که حیوانات شکارچی بیش تر می خوابند، و حیواناتی که در معرض شکار شدن قرار دارند، کم تر می خوابند. شاید برخی از این مشاهده به این نتیجه برسند، ارزش و اهمیت آمادگی و گوش بزنگی برای حیوانات در معرض شکار بیش تر از کارکردهای احتمالی خواب زیاد است. امّا با وجود ده ها سال تحقیق و یافته های جالب، هنوز دانشمندان به یک نتیجه گیری عام دست نیافته اند، و بحث ها در این مورد همچنان داغ است. 

وقتی می گوییم دانشمندان همچنان توافق ندارند و جواب قطعی یافته نشده است، بدین معنی نیست که تحقیق در این مورد وقت تلف کردن بوده است، بلکه این تحقیقات، دانش ما از کارکردهای خواب را بالا برده است و دانشمندان نظریه هایی را مطرح کرده اند که باعث می شویم اکنون خواب را بهتر بفهمیم. در پرتو شواهد گردآوری شده، می توانیم به این نتیجه برسیم که یک نظریه واحد نمی تواند به عنوان کارکرد واحد برای خواب در نظر گرفته شود، بلکه احتمالا به این نتیجه برسیم که می توان خواب را با دو یا جند مورد از این نظریه ها تبیین کرد. در واقع چهار نظریه کلی وجود دارد که نتایج انواع پژوهش ها صحت هر کدام را تأیید کرده است. این چهار نظریه عبارت اند از 1) نظریه عدم فعالیت؛ 2) نظریه حفظ انرژی؛ 3) نظریه ترمیم؛ 4) نظریه انعطاف پذیری مغز. بحث های باقی مانده بیشتر حول این محور است که کدام کارکرد به صورت اصلی و کدام به صورت پیامد یا فرع آن است. در مطلب بعدی با عنوان نظریه های کارکرد خواب، هر کدام از این چهار نظریه را توضیح می دهم. 




موضوع مطلب :

چهارشنبه 92 اسفند 21 :: 12:20 صبح

نظریه های کابوس

کابوس بنا بر تعریفی عمومی و پذیرفته شده عبارت است از: هراسان از خواب پریدن (بدون یک علت خارجی) یا چیزی از درون که فرد را با احساس هراس بیدار کند. اما این تعریف شامل چند عارضه خیلی متعارف می شود. این عارضه ها شامل تکان شروع خواب (hypnagogic jerk)، کابوس شروع خواب (hypnagogic nightmare)، وحشت شبانه (night terror)، و کابوس تروماتیک (Traumatic nightmare) است که در فرصت مقتضی در مورد آن ها خواهم نوشت. تعریف دقیق تر کابوس بدین ترتیب است: یک رؤیای طولانی و ترسناک که رؤیابین را از خواب (معمولا REM) بیدار می کند و معمولا در نیمه دوم شب یا دوره خواب رخ می دهد. در مورد مراحل خواب هم لازم است در مطالب بعدی، به طور مفصل توضیح دهم.

چه کسانی دچار کابوس می شوند؟ برخی از مبتلایان کابوس افرادی هستند که در معرض تروما (یا ضربه روانی) قرار گرفته اند؛ بعضی داروی خاصی را دریافت می کنند؛ برخی تجربه های تنش زایی دارند، و بعضی بیماری های جسمی و روانی مکرری را تجربه کرده اند. این فهرست، تنها برخی از ویژگی های افرادی است که کابوس می بینند. در مطالب آینده از ویژگی های شخصیتی افرادی که کابوس می بینند، خواهم نوشت. اما چه نظراتی در مورد کابوس وجود دارد؟ بحث را با چند نظریه نسبتا قدیمی و معروف شروع می کنم. میشل هرسن در سال 1972 پس از مطالعاتش به این نتیجه رسید که بیماران مضطرب در مجموع کابوس های بیش تری دارند. این نتیجه گیری در بررسی های بالینی بارها تأیید شده است، یعنی افرادی که با یک نوع مشکل اضطرابی رجوع می کنند، خیلی احتمال دارد که گزارش کنند که شب ها کابوس می بینند. علاوه بر این ماروین فلدمن و میشل هرسن معتقدند افرادی که در زمینه مرگ تفکر می کنند یا از آن واهمه دارند، بیش تر از دیگران دچار کابوس می شوند. قبل از این نویسندگان ارنست جونز در سال 1932 اظهار داشته بود که اشخاصی که کابوس دارند، معمولا افراد نوروتیک و مضطرب، یا به قول خود جونز، دچار خستگی روانی هستند. در سال 1980 کلس (Kales) و همکارانش افراد دچار کابوس را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که آن ها نسبتا افرادی وابسته، و منفعل هستند، احساس ناامنی، حقارت و از خود بیگانگی دارند. در بین آنها، افراد دچار سوءظن و گوشه گیر بیشتر بودند. هارتمن در مطالعاتش دریافت این افراد در ساختار ذهنی شان بی پناه، و بی دفاعند و احتمال بیش تری دارند که گرایش های نزدیک به اسکیزوفرنی و یا از طرفی بیان های هنرمندانه داشته باشند. 

در واقع، در مورد کابوس نظریات سازمان یافته ای وجود ندارد برای بسیاری از نظریه پردازان اوّلیه مثل زیگموند فروید، کابوس ها، نوعی کابوس برای نظریه پردازی هایشان بوده است، چرا که از نظر او رؤیاها راهی برای ارضای نیازها است، و تبیین این که یک کابوس چگونه می تواند نیازهای فرد را برآورده کند، چالش انگیز بود. یک تفکر قدیمی وجود دارد که که کابوس ها به خاطر سرکشی شیاطین یا ارواح شیطانی به سراغ فرد می آیند. تعدادی از پژوهشگران قرن نوزدهم ادعا کرده اند که اشکال در نفس کشیدن، و نارسایی اکسیژن به مغز می تواند کابوس ایجاد کند. امّا مطالعات اخیر از این ایده حمایت نمی کند. عجیب است که فروید در مورد کابوس ها خیلی کم سخن گفته است. او اول سعی کرد کابوس ها را مثل سایر رؤیاها راهی برای ارضای نیاز فرد بداند. او اظهار کرد در واقع کابوس، نوعی برآورده سازی نیازهای فراخود است. خود فروید از نظریه اش راضی نبود. فروید در نوشته های بعدی خود گفت، کابوس های تکراری نوعی وسواس و تمایل برای تکرار چیزهای تجربه شده است. فروید پس از آن دیگر هرگز در مورد کابوس ها سخن نگفت. امروزه نظریه فروید در مورد وسواسی بودن کابوس، ناشناخته است و استفاده نمی شود. یک نظریه که در بین مردم بسیار پرطرفدار است، امّا به ندرت به طور واضح بیان می شود، این است که گناه سبب کابوس می شود. این موضوع را می توان در گزارش های بالینی و همچنین در ادبیات به وفور یافت. این موضوع در مطالعات کنترل شده، به طور چشمگیری دیده نمی شود. به عقیده هارتمن، احساس گناه زمانی باعث کابوس می شود که فرد بزرگسال خودش را در معرض خطر یا بی پناهی بیابد. بر اساس نظریه ارنست جونز، کابوس ها نشان دهنده کشمکشی بین تمایل جنسی قوی و غیر عادی ـ مثل تمایل به زنای با محارم ـ و سرکوب قوی و غیرعادی اند. امّا پژوهشگران بعدی این نظر را تأیید نکرده اند.

برخی از روانکاوان مانند جان بنجامین بر این تأکید دارند که کابوس ها نخست به ادراک خطر خارجی نیاز دارند و به زبان روانشناسان روابط موضوعی این ناامنی ناشی از ترس از فقدان شیء (ابژه) است. جان مک مثال هایی از کودکان دچار کابوسی ارائه داده که دچار خشم و در عین حال ترس از تنبیه بوده اند. گاهی کابوس ها در کودکان و هم در بزرگالان به عنوان نشانه های از هم پاشیدگی روانی جزئی هستند که شاید نقطه شروعی از حالت عادی به سوی روان پریشی باشد. توماس دتر (1971) کابوس را به عنوان علامت اولیه بارزی برای روان پریشی آتی ذکر کرده است. این اظهار نظر توسط پژوهشگران و نظریه پردازانی چون مک، استون، و هری استاک سالیوان تکرار شد هاست. هارتمن نیز معتقد است کابوس با روان پریشی در ارتباط است. نکته ای که بسیاری از مؤلفان در مورد آن توافق دارند این است که کابوس شامل تعدادی از اولین و عمیق ترین اضطراب ها و ترس هایی است که همه ما در معرض آن ها قرار داریم. 




موضوع مطلب :

سه شنبه 92 اسفند 20 :: 12:12 صبح

ارتباط اختلالات خواب و ADHD

وقتی معلوم شد مشکلات خواب می تواند منجر به علائم اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) شود، یا علائم بیش فعالی را بدتر کند، و هنگامی که دانشمندان فهمیدند بهداشت خواب می تواند به افزایش توانایی توجه و تمرکز کمک کند، علاقه به تحقیق در مورد نقش مشکلات خواب در ایجاد ADHD و بالعکس تشدید شد. مطالعات مختلف نشان می دهد که 30 درصد از کودکان و 80-60 درصد از بزرگسالان دچار ADHD دارای علائم اختلالات خواب هستند. شایع ترین علائم در این افراد عبارت اند از خواب آلودگی در طول روز، بی خوابی، نشانگان تأخیر فاز خواب، خواب منقطع، نشانگان پاهای بی قرار، و اختلالات تنفسی هنگام خواب. گستره و تنوع یافته های پژوهشگران مختلف چالشی را در پیش روی ما قرار داده است، زیرا نمی توانیم تشخیص دهیم آیا اختلالات خواب یکی از ویژگی های ذاتی ADHD است یا مشکلات خواب همراه با ADHD یک اختلال جداگانه همبود است. بنابراین ماهیت رابطه بین اختلالات خواب و ADHD هنوز مشخص نیست. در این مقاله سعی می کنم به جنبه هایی از این تحقیقات بپردازم.

اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) در واقع سه علامت اصلی دارد: الف) نقص در توجه کردن؛ ب) تکانشگری (یا همان تکانشوری)، یعنی انجام بدون برنامه ریزی و ناگهانی کارها؛ پ) بیش فعالی که نیازی به توضیح ندارد. ADHD در بسیاری از اوقات با اختلالات گوناگون دیگری همراه است که می توان از افسردگی، اضطراب، اختلالات رفتاری مثل اختلال سلوک یا بی اعتنایی مقابله ای، سوءمصرف مواد و اختلالات خواب نام برد. بررسی اختلالات خواب در چارچوب ADHD جالب است. 25 تا 50 درصد از کودکان و بیش از نیمی از بزرگسالان ADHD می گویند در خوابشان مشکل دارند. خواب در کارکردهای شناختی، یادگیری، و تثبیت حافظه نقشی اساسی دارد. محرومیت از خواب در افراد دچار ADHD باعث نشانه هایی می شود که شامل اختلالاتی در کارکرد شناختی، خواب آلودگی، فرسودگی، و نقایصی در کارکردهای هیجانی شود و به طور کلی نشانه های ADHD را بدتر کند. تحقیقات زیادی به این موضوع پرداخته است، اما هنوز دانشمندان بین سه حالت در تردید هستند: 1) مشکلات خواب ویژگی ذاتی ADHD است؛ 2) مشکلات خواب از اختلالات همبود با ADHD است؛ 3) اختلالات خواب نشانه هایی را ایجاد می کند که مشابه با ADHD است و موجب تشخیص اشتباه می شود. در این جا در مورد حالت اول و سوم بیشتر بحث می کنیم:

آیا اختلالات خواب نشانه های مشابه با ADHD ایجاد می کند؟ نتایج پژوهش ها نشان می دهد منقطع شدن خواب، باعث ایجاد نشانه های مشابه با ADHD می شود. محرومیت از خواب باعث دشواری در حفظ توجه می شود. در یک پژوهش مشخص شد 18 درصد از افرادی که دچار خواب آلودگی مفرط بودند، تشخیص ADHD هم می گرفتند، و همچنین 37 درصد از افراد دچار ADHD در طول روز دچار خواب آلودگی مفرط هم بودند. همچنین در بسیاری از بیماران مبتلا به سندرم پاهای بی قرار و اختلال حرکت دوره ای اعضای بدن در خواب نشانه های مشابه ADHD یافت می شود. جال است که 93 درصد از افرادی که دچار سندرم پاهای بی قرار بودند، معیارهای ADHD را نیز داشتند. همچنین اختلالات تنفسی خواب نیز همبستگی بالایی با ADHD دارند. از طرفی، کودکانی که مشکل خروپف داشتند، در هنگام روز دچار نقص در توجه بودند. 

آیا اختلالات خواب از ویژگی های ذاتی ADHD است؟ تقریبا همه مطالعاتی که به بررسی اختلالات خواب در کودکان ADHD می پرداختند، شیوع بالای انواع اختلالات خواب را یافتند، از جمله: بی خوابی ابتدا و میانه شب، خواب آلودگی روزانه، بی قراری در خواب، انواع بدخوابی ها (پاراسومنیاها)، کابوس، خواب کوتاه، اضطراب و مقاومت قبل از زمان به خواب رفتن. به طور کلی نتایج این پژوهش ها از هر سه دیدگاه حمایت می کند. در واقع، به نظر می رسد یکی از ویژگی های ذاتی ADHD مشکلات خواب است، اما وقتی در مورد «اختلالات خواب» صحبت می کنیم، باید آن را به عنوان یک تشخیص جداگانه در نظر بگیریم. در بسیاری از مواقع، در واقع مشکل ADHD وجود ندارد، بلکه آثار محرومیت از خواب چنین نشانه هایی را ایجاد کرده است. بنابراین، به نظر می رسد، فارغ از این که تشخیص ما ADHD، ADHD به همراه اختلال خواب، یا فقط اختلالات خواب باشد، درمان مشکلات خواب می تواند در اولویت قرار بگیرد.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اسفند 18 :: 11:49 عصر

واکنش پذیری هیجانی عامل بی خوابی

واکنش پذیری هیجانی (emotional reactivity) یعنی آستانه، اوج شدّت و زمان بازگشت به حالت اوّل پس از تحریک هیجانی. منظور از آستانه این است که تا چه حد تحریک باعث ایجاد هیجان در فرد می شود. مثلا چقدر یک نفر را باید اذیت کرد تا عصبانی شود. اوج شدّت هم که معلوم است، بعضی ها خیلی خوشحال می شوند، بعضی ها کم تر خوشحال می شوند. و منظور از بازگشت یا ریکاوری این است که پس از یک هیجان فرد غمناک، ترسیده و ... چه زمانی هیجانش تمام می شود. پس تا الآن با مفهوم واکنش پذیری هیجانی آشنا شدیم. این خصوصیات در بین افراد بسیار متفاوت است و وابسته به ابعاد شخصیتی ثابت انسان ها (مثل برونگرایی، اضطرابی بودن و ...) است. واکنش پذیری هیجانی بالا یا پایین که ناشی از ناتوانی در تنظیم هیجانی است، ویژگی اصلی اغلب بیماری های روانی است.

در سال 1976 کیلز (Kales) و همکارانش برای نخستین بار در مورد نقش عدم تنظیم هیجانی در بی خوابی نظریه ای را مطرح کردند. این نویسندگان الگوهای شخصیتی 124 بیمار دچار بی خوابی اوّلیه را با استفاده از آزمون MMPI مورد بررسی قرار دادند. 85 درصد از این افراد، علاوه بر بی خوابی، یک اختلال بالینی دیگر را نشان دادند. مقیاس هایی که بالاترین نمرات را داشت عبارت بودند از: افسردگی، ضعف روانی، و هیستری تبدیلی. شش سال بعد، این نتایج توسّط همین نویسندگان تکرار شد. بنابراین سبک شخصیتی افراد دارای بی خوابی اولیه از نوعی بود که بیشتر مشکلاتشان را درونی سازی می کردند (مثل افسردگی)، نه از نوعی که مشکلاتشان را برونی سازی می کنند (مثل برونریزی یا پرخاشگری). بر اساس این یافته ها کیلز برای بی خوابی «مدل درونی سازی تعارضات» را مطرح کرد. بر اساس این مدل، آمادگی فرد برای درونی سازی تعارضات روانشناختی منجر به افزایش سطح برانگیختگی هیجانی می شود، که این برانگیختگی به نوبه خود موجب بیش برانگیختگی فیزیولوژیکی و در نهایت بی خوابی می شود. 

اغلب نظریه پردازانی که به سبب شناسی بی خوابی می پردازند، افزایش سطح برانگیختگی قشری، عصبی، هیجانی و شناختی ویژگی ثابت این اختلال می دانند. در سال 1997 پرلیس (Perlis) و همکارانش یک رویکرد بالا به پایین را پیشنهاد دادند: بی خوابی ناشی از بیش برانگیختگی قشر مغز است و این وضع به صورت عینی توسط ثبت های امواج پربسامد EEG اندازه گیری شده است. به صورت ذهنی این وضعیت به صورت بیش برانگیختگی شناختی تجربه می شود (مثل فکرهای مزاحم در هنگام شروع خواب، یا باورهای ناصحیح و غیرکاربردی)، این افکار منجر به افزایش فعالیت خودمختار می شود. به عقیده اسپی (Espie) عدم تنظیم عاطفی در این رابطه نقش دارد. امّا ریمن (Reimann) یک رویکرد پایین به بالایی را اتخاذ می کند. از نظر او عدم تنظیم مدارهای مربوط به خواب بیداری توسّط ژنتیک ایجاد می شود، که این عامل ژنتیکی وقتی با وقایع استرس زا همراه می شود، هم باعث اختلالات خواب و هم اختلالات شناختی و هیجانی می شود. البته باید توجه داشت که رویکرد بالا به پایین و پایین به بالا متضاد با یکدیگر نیستند. در واقع تقریبا همه ما در زمانی از عمرمان با مشکل بی خوابی گذرا مواج می شویم، امّا فقط آن هایی که از نظر ژنتیکی مستعد بیش برانگیختگی مداوم روان فیزیولوژیکی هستند، در خطر ابتلای به بی خوابی مزمن قرار می گیرند. عدم تنظیم هیجانی در بی خوابی با دو الگوی تجربه هیجانی از هیجانات توصیف شده است. مدل شناختی بی خوابی افزایش فعالیت شناختی که اغلب دارای آهنگ منفی است را در این افراد توصیف می کند. مدل روان زیست شناختی هم هیجان های شدید مثبت و هم منفی را ویژگی بی خوابی می داند. 




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اسفند 18 :: 12:41 صبح

دانشمندان دلایل مختلفی را برای فراموش کردن خواب ها مطرح کرده اند

 

تا حالا شده شب تا صبح خواب ببینید و وقتی که صبح بیدار می شوید احساس کنید که اصلا نخوابیده اید؟ من از این شبها خوشم نمی آید. اما چیزی که مرا بیش تر نگران می کند شب هایی است که تا سرم را روی بالش می گذارم هنوز انگار یک دقیقه نگذشته است که صدای زنگ ساعت را می شنوم و من نمی دانم ذهن من در این هشت ساعت کجا بوده است؟ هر کسی شب های بدون خواب را تجربه می کند، امّا این که خواب هایمان یادمان نمی ماند، دلیلش این است که خواب ندیده ایم یا خوابمان یادمان نمانده است. تقریبا همیشه حالت دوم صحیح است. ما هر شب می خوابیم و بر اساس تحقیقات هر شب به طور متوسط پنج خواب داریم، بنابراین سالانه 1825 رؤیا می بینیم و این رؤیاها شامل ده ها هزار موضوع می شود. چیزی که مشخص است این است که ما این همه رؤیا را به یاد نمی آوریم و دلیل این امر مشخص نیست. به همین دلیل نظریات مختلفی برای توضیح این فراموشی همه گیر مطرح شده است. به طور کلی ما چه در خواب و چه در بیداری بیشتر چیزها را فراموش می کنیم. ذهن ما تمایل به فراموشی دارد. اگر بخواهیم به هر دلیلی رؤیاهایمان را ثبت کنیم، بهترین کار این است که در کنار تختمان یک دفترچه بگذاریم، چرا که به محض fبلند شدن از جا، شانس به خاطر آوردن رؤیاهای شب گذشته ما حدود 50 درصد کاهش پیدا می کند!

در این جا به طور مختصر چند نظریه معروف در مورد فراموشی در خواب (sleep amnesia) را مطرح می کنم: الف) نظریه بازداری فروید یکی از مشهورترین نظریه ها در این باره است. فروید معتقد بود هدف رؤیاها ارضای تمایلاتی است که در بیداری به صورت هشیار نمی توانیم آن ها را ارضا کنیم یا حتی مستقیما به آن ها فکر کنیم. بنابراین ما رؤیاها را فراموش می کنیم، چرا که مغز ما کشش و توانایی مدیریت بار هیجانی نیازهای سرکوب شده ما را ندارد. فراموش کردن رؤیا یک جور مکانیسم محافظتی است. این محافظت در برابر محتواهای بسیار استرس زا انجام می شود و محتوایی تغییر شکل یافته و نمادین را می سازد که البته معمولا این محتواها ریشه در نیازهای جنسی افراد دارد. ب) نظریات مقابل فروید: بر اساس نظریه برجستگی (Salience Theory) ما رؤیاها را بدین دلیل فراموش می کنیم که به اندازه کافی جالب نیستند. اگر در رؤیایی هیچ چیز جالبی رخ ندهد، دلیلی نخواهد داشت که آن را به خاطر بیاوریم. استرامبل و برخی نظریه پردازان شناختی جدید معتقدند محتوای رؤیا به قدری سازمان یافته و منظم نیست که بتوانیم در بیداری آن ها را به صورت رویداد تصور کنیم. برخی دیگر معتقدند که حرکاتی که پس از بیداری انجام می دهیم، مثل حرکت به سوی ساعت، با حافظه ما از رؤیا تداخل پیدا می کند و مانع یادآوری رؤیا می شود. نظریه پردازان شناختی می گویند، حافظه زمانی شکل می گیرد که یک امری تکرار شود و با خاطرات گذشته ما همسویی داشته باشد. رؤیاها هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارند. رؤیا ها در بسیاری از اوقات بسیار خاص یا دیوانه وار هستند و نمی توان آن ها را به رویدادهای زمان بیداری ربط داد. ج) بررسی های عصب شناختی: بررسی های عصب شناختی به نوبه خود مکانیسم های مغزی در زمان خواب و بیداری را مقایسه می کنند. تفاوت های زیادی بین فیزیولوژی این دو حالت از نظر مواد شیمیایی درون مغز، میزان دریافت درونداد از دنیای بیرون و درون، میزان فعالیت کلی مغز، و امواج مغزی غالب وجود دارد که هر کدام از این عوامل می تواند باعث این فراموشی شود. به هر حال نکته ای که در اینجا می توانم اضافه کنم این است که اگر هر کدام از نظریه ها درست باشد، یا رؤیاها بسیار اضطراب انگیز یا بسیار بی ربط هستند، علاوه بر این بیش از 75 درصد از رؤیاها بار هیجانی منفی (غم و ترس) دارند. بنابراین به نظر می رسد دلیلی وجود نداشته باشد که به خاطر فراموش کردن رؤیاها ناراحت باشیم.




موضوع مطلب :

جمعه 92 اسفند 16 :: 10:27 عصر
1   2   >   
درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 20
  • بازدید دیروز: 34
  • کل بازدیدها: 385491
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است