سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

جنسیت: زن

سن: ؟

امروز 15صبح فروردین خواب دیدم جلوی مغازه ای هستم که انگار قنادی بود بعد یادم میاد وسایلی رو اونجا امانت گذاشتیم وفراموش کردیم مثل خواکی های عید بود با همسرم میریم داخل توی همون مغازه جمعیتی روی صندلی مثل سالن های ورزشی نشسته بودن جلوتر یکی از همکلاسی هامو دیدم خودمو زدم به اون راه وسایلی که اونجا جا گذاشته بودیم انگار بهم ریخته بود و بعضیاش خورده شده بود به همسرم گفتم بیا این وسایل رو جمع وجور کنیم ببریم با ناراحتی میگه هیس باشه هیچی نگو من هم که این حرفو زدم برای خودشیرینی بود که به همسرم بگم هوای مالت رو دارم.




موضوع مطلب :

دوشنبه 92 اردیبهشت 2 :: 4:21 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

امروز صبح حدود ساعت6تا8 دقیقا نمیدونم خواب دیدم جایی هستیم مادر شوهرم میگه وقتی میخواید برگردید خونه برای من فلان چیز بخرید اما من خودمو به اون راه میزنم وبعد به همسرم میگه من ناراحت شدم و پیش خودم فکر میکنم اگه بخواییم خودمونم رومون نمیشه بخریم چه برسه برای اون و امیدوارم که همسرم روش بشه و بخره. 




موضوع مطلب :

دوشنبه 92 اردیبهشت 2 :: 4:20 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار حدود 5سال پیش خواب دیدم همسرم گاهی هست وگاهی نیست وبا دوستاش هست دوستاش هم احتمالا پسر دائیی هام بودند بعد دیدم جایی مثل سالن بود همسرم داره رد میشه لباسهای پرزرق وبرقی پوشیده بود وآرایش کرده بود بعد توی خیابان طرف خونه که میرفتم باز میبنیم بادوستاش داره بیررون میره توی خواب احساس بدی داشتم .




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:31 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

چند سال پیش خواب دیدم خواهرم که فوت کرده بود اومده خونمون یک لباس سبز بلند تنش بود وانقدر زیبا بود که دوست داشتم بقیه هم ببیننش چون باعث افتخارم بود از خواب که بیدار شدم ساعت شش ونیم صبح بود جالب اینجاست همون موقع مامانم خواب دید خواهرم اومده و آدرس خونه مارو میپرسه مادرم هم میگه یادته خونه عمه آمنه کجا بود فاطمه هم همون جا میشینه از خواب که بیدار شده بود ساعت شش صبح همون روز بود.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:31 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

سرزمین کشاورزی پدرشوهرم اتاقی تقریبا قدیمی هست وجلوتر یک استخر حدود سه سال پیش خواب دیدم آقایی از بستگان ما که البته دقیقا نمیدونم چه کسی بود خیلی پولداره ویک ماشین گرانقیمت داره که توی جایی مثل این اتاق نگه داشته تا اسیب نبینه بعد که توی ماشینش یا کنار ماشین بود ناگهان آتش میگره وفریادهای وحشتناکی میکشه و توی استخر پرتاب میشه توی دلم میگم خوب شد افتاد توی آب دیگه نمیسوزه اما آتشش خاموش نمیشد و دائم فریاد می کشید.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:30 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

حدود دو سال پیش خواب دیدم سگی رو بغل کردم اما احساس خوبی بهش نداشتم .




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:30 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار حدود سه سال پیش خواب دیدم خونه خیلی مدرنی داریم وانگار وسایلش مربوط به آینده بود اول میبینم مادرم مریضه و خوابیده بعد میبینم پسر کوچیکم هست که خوابیده باز میبینم جا پهنه اما نخوابیدند نشستند بالا سر جایی که پهن بود وسیله ای داشتیم که هرکس از را پله بالا میومد نشان میداد خانومه یا آقا و اینکه چه جور آدمیه بعد کسی داشت بالا میومد دستگاه نشون داد آقاست وبه قدری خوب وپاک هست که در حد پیامبرانه منتظرم بیاد تا ببینم کیه توی دلم میگم هیچ کس نمیتونه باشه به جز پدرم تا اینکه دستگیره در حرکت کرد در باز شد و دیدم که همسرم داخل شد.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:29 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

حدود 7 سال پیش خواب دیدم پدرم که اون موقع مرحوم شده بود شام و ناهار خونه ما میاد انگار مادرم مسافرتی جایی بود یک بار که دیدم باعجله داره از راه پله پایین میره بهش میگم بمون فکر میکنم میگم برای ناهار بمون میگه نه میخوام برم بیمارستان ملاقات میگم مامان بیمارستانه میگه نه (صبح زود همون روز به ما خبر دادند پدر بزرگ هممسرم بیمارستانه که بعد سه روز هم فوت کرد).




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:29 عصر

جنسیت: زن

سن: ؟

سلام دیشب شب 13 فروردین خواب دیدم جایی هستیم و نمیدونم انگار میخواییم دزد بگیریم یک آینه فکر میکنم توی یک فرورفتگی مکعب شکل بود برای اینکه بتونیم دزد رو زیر نظر داشته باشیم وببینیم که اون مارو میبینه یا نه جلوی آینه به پسر بزرگم میکیم بایسته ویا شاید گفتیم از جلو آینه فرار کنه بعد یکی محکم با چیزی مثل چماق زد توی سرش اما طوری نشد واین زدن پسر من هم جزئ نقشه مان بود.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:28 عصر

جنسیت: زن

سن: 

شاید یک سال پیش خواب دیدم انگار توی اون دنیا هستیم همه فامیلهای ماجمع بودند جایی مثل مدرسه بود نماز میخوندند وتوی حیاطش که بزرگ بود مردها وتوی یک اتاق مانند هم که شاید خیلی بزرگ نبود خانهما نماز میخوندند وهمسر من عبا پوشیده بود و انگار از تمام انهاییکه اونجا بودند از نظر ایمان سر بود وهمه به اون اقتدا میکردند.




موضوع مطلب :

یکشنبه 92 اردیبهشت 1 :: 7:28 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 15
  • بازدید دیروز: 8
  • کل بازدیدها: 384722
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است