جنسیت: زن
سن: ؟
امروز 15صبح فروردین خواب دیدم جلوی مغازه ای هستم که انگار قنادی بود بعد یادم میاد وسایلی رو اونجا امانت گذاشتیم وفراموش کردیم مثل خواکی های عید بود با همسرم میریم داخل توی همون مغازه جمعیتی روی صندلی مثل سالن های ورزشی نشسته بودن جلوتر یکی از همکلاسی هامو دیدم خودمو زدم به اون راه وسایلی که اونجا جا گذاشته بودیم انگار بهم ریخته بود و بعضیاش خورده شده بود به همسرم گفتم بیا این وسایل رو جمع وجور کنیم ببریم با ناراحتی میگه هیس باشه هیچی نگو من هم که این حرفو زدم برای خودشیرینی بود که به همسرم بگم هوای مالت رو دارم.
موضوع مطلب :