جنسیت: زن

سن: ؟

سه یا چهار ماه پیش خواب دیدم خانه یکی خانم مسنی از بستگان هستیم اون خانم مسن مارو برای ناهار نگهداشت انگار خیلی دلش میخواست بمونیم دخترش رو هم توی حیاط میدیدم ولی انگار ما مهمان مادرش بودیم بعداز ناهار با زن داداشم رفتیم که ظرفهارو بشوریم حیاط حالتی قدیمی داشت وشیرآب هم همینطور زیرش ظرفشویی نداشت فقط یک چاه بود که ناگهان میبینم چاه فرو رفت و خیلی وحشتناک شد نمیدونم چه اتفاقی افتاد انگار کفشهای من توی چاه میخواست بیفته که به خیر گذشت هفته بعد از این خواب این خانم مسن فوت کردند

جنسیت: زن

سن: ؟

حدود چهار یا 5 سال پیش خواب دیدم با یکی از دوستان همسرم توی کوهستان که خانه انها آنجا بود هستیم البته در بیداری چنین دوستی نداره همون بالا بودیم وتماشا میکردیم وقتی برگشتیم ورفتیم تو خانه که فکر میکنم تاریک هم بود آتشی روشن بود و جلوی آتش نشستیم میبینم که همسرم نیومد از دوستش می پرسم جعفر کجاست و توی چشمای من نگاه میکنه میگه جعفر مرده همون لحظه که به چشمای من نگاه میکرد متوجه شدم که شیطانه وانگار فرار کردم خیلی راه رفتم و دنبال همسرم میگشتم تا خانه اقوام مادر شوهرم دیدمش جایی که من ایستاده بودم وجایی که همسرم ایستاده بود نزدیک هم بود عین دوتا تخته ولی جدا از هم انگار جایی که اونا بودن کمی از من بالاتر بود.

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار دوسال پیش خواب دیدم خونه مادرشوهرم هستیم وخونشون جور دیگه بود خانومهای فامیل هستند و انگار قرائت قران بود که در بیداری هم میگیرند هستند و مادر شوهرم منو به اونا معرفی میکنه ومیگه عروسمه وانگار من وهمسرم تازه میخواستیم عقد کنیم که البته یکبار دیگه خواب دیدم میخواییم عروسی کنیم با فاصله کوتاه این دو خوابو دیدم.

جنسیت: زن

سن: ؟

چند سال پیش خواب دیدم رفتم خانه امام جعفر صادق خودش نبود فکر میکنم بامادرم اینا بودیم توی خانه کرسی بود وما زیر کرسی نشسته بودیم تو کوچه شان یک جوی باریک بلند باآبی بسیار زلال بود چند سال پیش که هنوز پدرم زنده بود خواب دیدم من ومادرم توی ظاهرا اقیانوسی روی قایق کوچکی نشسته بودیم ومیرفتیم حس خوبی داشتم طوری که بیدار شدم خیلی دلم میخواست من و ماردم یه جایی بریم.

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار حدود دو سال پیش خواب دیدم با ظاهرا خانواده همسرم شمال رفتیم توی یک پارک بسیار زیبا بودیم که کمی انطرفتر که میز صندلی های زیبایی بود مادرم رو دیدم نمیدونم دیگه کی باهش بود خیلی خوشحال شدم وحس خوبی داشتم.

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار خواب دیدم از شهرستان خودمون دارم پیاده میرم تهران البته قبل از ازدواج تهران بودم توی راه یک دریاچه با یک ظاهرا اژدها دیدم که توش بود همین طور رفتم به یک خانه رسیدم که انگار زن وشوهری بد دعوا کرده بودند وعروسک دخترش اونجا افتاده بود میبینم همانجا ظاهرا سفره نوروز پهن بود مادرشوهر وخانواده شوهرم انگار بودند بعد رفتم و رفتم تا تهران رسیدم انگار جایی مثل باشگاه استخر بزرگ یاچنین چیزی باید از توش رد میشدم نمیدونم چرا تا همون جلوها رفتم و ادامه ندادم شاید نمیشد و لباس مخصوص میخواست نمیدونم یادم نیست پیاده برگشتم تا به شهرستان خودمون رسیدم

جنسیت: زن

سن: ؟

یک بار خواب دیدم مادربزرگ همسرم که فوت کرده، توی حیاطشون ایستاده. میخواستم ببوسمش، اما نمیدونم چرا نمیشد.

جنسیت: زن

سن: ؟

یکبار خواب دیدم همسرم مغازه داره و ظرفهای بزرگ ترشی جلوشه و احساس عاشقانه ای بهش داشتم و دوست داشتم بهش نزدیک بشم و باهاش تماس پیدا کنم.

جنسیت: زن

سن: ؟

یک بار دیگه هم پارسال خواب دیدم من و همسرم ازدواج نکردیم و انگار دوست بودیم. غذا بر می داریم که بریم بیرون بخوریم. مادرم هم با من بود. همانجا که غذا می گیریم، زن داداشم رو می بینم و به نظرم میاد که چقدر شبیه منه و البته از خودم و از بیداری قیافه خودش زیباتر میدیدمش. باز هم نسبت به همسرم احساس عاشقانه و حس عجیبی داشتم. انگار چند سال پیش است و امکانات الآن ادغام شده بود. حس جالبی بود.

جنسیت: زن

سن: ؟

یک بار خواب دیدم کلیدم افتاده توی استخر. پدرشوهرم اینا که سر زمین کشاورزی هستند. بعد که پیداش کردم، می بینم که زنگ زده. گمونم توی خواب شب هم بود.