جنسیت: زن
سن: 24
اولش یه هواپیمای مسافربری بزرگ دیدم که از بالای سر کوچمون میگذشت ..که واقعا از نزدیک بود و واقعی واقعی جلوه میکرد بعد هواپیما سقوط کرد و یه آتش سوزی از دور معلوم بود...بعد مردم میگفتند که این هواپیمای جنگی آمریکاییه....منم یه کم فحش تو خوابم دادم که آخه ما انرژی هسته ای میخواستیم چیکار....![](http://Www.ParsiBlog.com/Images/Emotions/278.gif)
بعدش اون هواپیما یه گودالی درست کرد که پر از آب بود و مردم مثل یه حالت سیزده بدر توش و دورش جمع شده بودند و میگفتند و میخندیدند که من یکی از دوستای دبیرستانم رو اونجا دیدم که خیلی خوشحال شدم و باهاش قرار گذاشتم که بریم بیرون....
اولش یه هواپیمای جنگی سقوط کرد و یه جایی تو دور دست رو آتیش زد و منم فحش میدادم که ایران انرژی هسته ایش برا چی بوده ..بعد توی گودالی که هواپیمایه در نتیجه سقوطش بوجود آورده بود پر از آب شدو مردم یه حالتی مثل سیزده بدر دورش جمع شدند و گل میگفتن و میشنیدن که من دوست دبیرستانیمو اونجا دیدم و کلی ذوق کردم و قرار گذاشتیم یه روز بریم بیرون
![](http://Www.ParsiBlog.com/Images/Emotions/169.gif)
موضوع مطلب :