رویابین جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
دیشب خواب دیدم که من و نامزدم در خانه پدر بزرگ نامزدم هستیم. پدربزرگ و مادربزرگ نامزدم از چیزی نگران بودند و ما را تنها نمیگذاشتند. ما به هر ترفندی دست زدیم که مگر اینها ما را تنها بگذارند، نتوانستیم و در نهایت حرفهایی که میخواستیم تنهایی با هم بزنیم در دل هر دومان ماند. ولی من در خواب این احساس را داشتم که با نگاهمان حرفهایمان را زدیم، پس از تلاشهای مکرر که نتوانستیم تنها با هم حرف بزنیم، احساس بدی نسبت به بدبینی افراد و کلا افراد دور و برم داشتم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم نیز همین احساس را داشتم.
موضوع مطلب : فلج خواب (Sleep Paralysis)، یک فلج مختصر است که هنگام به خواب رفتن یا بیدار شدن تجربه می شود. در بسیاری از مواقع این فلج همراه با خیالپردازی های واضح و ترس مفرط است. علاوه بر ترس در حین فلج خواب، افراد معمولا پس از آن هم حسابی به هم میریزند. در این ترس، معمولا حساسیت افراد و باورهای خرافی نقش دارند. معمولا توهم های همراه با فلج خواب ارتباطی با بیماری های روانی دیگر ندارد. در هنگام فلج خواب، حرکات چشم و تنفس ثابت باقی می ماند. اما تنفس به صورت ارادی صورت نمی گیرد و این حالت موجب احساس فشار بر روی سینه می شود. توهم هایی که در این حالت رخ می دهد بر سه نوع است: دیدن متجاوزی که وارد خانه شده است، موجودی به نام بختک که روی سینه افراد می نشیند، و وجود حرکات یا پیچش در محیط. توهم وجود متجاوز، می تواند، بصری، شنیداری، یا لمسی باشد. توهم بختک، شامل احساس فشار بر روی سینه، دشواری در تنفس و احساس خفگی، درد، و احساس مرگ قریب الوقوع است. تجارب دهلیزی حرکتی، شامل احساس شناور بودن، پرواز کردن، افتادن، و جدا شدن روح از بدن است. گاهی این توهم ها همراه یک سناریوی کامل تهدید و تهاجم است. در مورد آشفتگی بعد از فلج خواب بعدها اگر فرصتی شد خواهم نوشت. این مقاله برگرفته است از: Cheyne, J. A., & Pennycook, G. (2013). Sleep Paralysis Postepisode Distress Modeling Potential Effects of Episode Characteristics, General Psychological Distress, Beliefs, and Cognitive Style. Clinical Psychological Science موضوع مطلب : یکی از معضلات و علل اصلی پیشرفت کند مطالعات رؤیا، مشکلات روششناختی است. یکی از این مشکلات مشخص نبودن درجه یا میزانی است که گزارش رؤیا واقعا تجربه رؤیا را منعکس میکند. مفید بودن روشهای متعدد جمعآوری رؤیا، میزان نمایانگر بودن افرادی که رؤیا میبینند نیز همواره مورد سؤال بوده است. علاوه بر این ارزشمندی و روایی روشهای متعدد و مشکلات آماری نیز این مسئله را دو چندان دشوار میکند. مطالعه رؤیا در طول تاریخ روانشناسی همواره یک مطالعه منحصر به فرد بوده است زیرا اولا به هیچ وجه محتوای رؤیاها قابل دستکاری یا دستورالعمل دادن نیست و نمیشود آن را به صورت کمی درآورد. در ثانی رؤیاها فقط توسط رؤیابین مشاهده میشوند و توسط هیچ کس دیگر قابل مشاهده نیست. و ثالثا این که امکان گزارش رؤیا در هنگام مشاهده رؤیا امکانپذیر نیست. بنابر این فرض که شرایط ذهنی در هنگام خواب و بیداری متفاوت است، گزارشهای رؤیا خیلی کم قابل اعتنا هستند (فیس، 1983، 1991). به همین دلیل است که تجارب مورد مطالعه رؤیا برای روانشناسان فقط به صورت شفاهی یا کتبی است (و هیچ تصویری قابل مشاهده نیست). این مسئله این سؤال را برمیانگیزد که گزارشهای رؤیا چقدر قابل اعتماد هستند. از طرف دیگر ادعا میشود که رؤیاهایی با موضوعات خاص بیشتر به خاطر میماند؛ بنابراین میتوان به این موضوع شک کرد که رؤیاهایی که مطالعه میشوند نمونه درستی از همه رؤیاها باشند. با وجود همه این مسائل شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که گزارشهای رؤیا درک ما را از ساختار و محتوای رؤیاها افزایش میدهد. بسیاری حتی شک کردهاند که رؤیا وجود دارد. آنها میگویند احتمالا رؤیا در فرایند بیدار شدن یا در حین تعریف کردن خواب ساخته میشود. آنها مشاهده کردهاند که حرکات چشم در حین خواب و امواج مغزی ثبت شده تناسبی با محتوای رؤیا ندارد. اما دو فرایند این حقیقت را ثابت میکند که رؤیا در هنگام خواب اتفاق میافتد: صحبت کردن در حال خواب و اختلالات رفتاری در زمان خواب REM. مطالعات دقیق تعداد زیادی از موارد صحبت در حال خواب نشان داد که مواردی که در هنگام خواب REM اتفاق میافتد با گزارشهای رؤیابین بعد از بلافاصله بیدار شدن همخوانی کامل دارد (آرکین، 1981). شاهد مشخصتر این که رؤیا در هنگام خواب اتفاق میافتد مربوط به اختلالات رفتاری خواب است که مشخص شده است کارهای فرد در حال خواب با محتوای گزارش شده هماهنگ است. (ماچووالد و شنک، 2000). این شواهد همچنین دقت گزارشهای رؤیا را در بیشتر موارد اثبات میکند، حداقل زمانی که گزارش رؤیا بلافاصله بعد از بیداری باشد.
موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 21
حدود 1 ماه پیش خواب دیدم که در حال مردن هستم و روح از بدنم جدا میشود. یک فضای تاریک بود که خودم در آنجا تنها بودم. در همان حال که خواب بودم، متوجه شدم که خواب میبینم اما نمیتوانستم کسی رو صدا بزنم. فقط خیلی ترسیده بودم. اما دقیقا این صحنه را که روح از بدنم جدا میشد را دیدم. موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 24
با یکی از هماتاقیها توی یک اتاق از یک خوابگاه متفاوت با خوابگاه خودمان بودیم. از زیر تخت یک موش بزرگ (به اندازه سگ) و سیاه بیرون آمد. اول ترسیدم، بعد از اتاق انداختیمش بیرون، وقتی از اتاق بیرون رفت شروع به پرواز کرد!!! شبیه لاشخور پرواز میکرد و آنقدر سیاه و کثیف بود که وقتی پرواز میکرد از پر و بالش دوده در هوا پخش میشد. در اتاق باز بود و خواست دوباره به داخل اتاق بیاید. سریع در را بستیم. کنار در مقداری باز بود و میخواست از آن سوراخ بیاید. هنگام عبور با مشت زدمش اما دستم را گاز گرفت و از خواب بیدار شدم. موضوع مطلب :
این مطالعه طولی فرضیه پیوستگی را آزمود که فرض میکند وضعیتهای بیداری و نگرانیها در رؤیاها نمود پیدا میکند. رابطه بین محتوای رؤیا و اثر بیداری منفی در یک دوره ثابت و هم در طول دوره 6 تا 10 ساله بررسی شد. بیست و هشت شرکت کننده آزمون بهزیستی روانشناختیرا پر کرده و گزارش رؤیاهای دو دوره از زندگیشان را ثبت نمودند. تحلیلهای همبستگی نشان داد که هر چه میزان خود ـ گزارش دهی بهزیستی روانشناختی پایینتر باشد، رؤیاها بیشتر شامل تعاملات پرخاشگرانه به جای دوستانه، هیجانات منفی به جای هیجانات مثبت، شکست و بدبیاری به جای موفقیتها و خوششانسیها بود. به همین ترتیب بهزیستی روانشناختی با محتوای رؤیا در طول زمان در ارتباط بود. این یافتهها با فرضیه پیوستگی هماهنگ است. کلمات کلیدی: رؤیا دیدن؛ محتوای رؤیا؛ فرضیه پیوستگی؛ بهزیستی روانشناختی فرضیه پیوستگی فرض میکند که محتوای رؤیاهای هر روز، بازتابی از شرایط و نگرانیهای بیداری رؤیابین است. به عبارت دیگر، عناصر درون رؤیاهای مردم ممکن است مرتبط با متغیرهای روانشناختی و بیداری متناظر با آنها باشد (دامهوف، 1996، 2003). این اصل پیوستگی گاهی درست برخلاف نظر یونگ است مبنی بر این که رؤیاها با حاضر کردن جنبههای مغفول زندگی بیداری یا نگرشهای فرد به عنوان عملکرد جبرانی عمل میکند (یونگ، 1974)، اما اکثریت یافتههای آزمایشی از فرضیه پیوستگی حمایت میکند (بنگرید به دامهوف، 1996؛ 2003؛ شریدل، 2003). مطالعات نشان میدهد که وقوع رؤیاهای تکراری، کابوسها و رؤیاهای روزمره ناخوشایند با بهزیستی روانشناختی فرد در ارتباط است (برای مثال، بلاگروف، فارمر و ویلیامز، 2004؛ براون و داندری، 1986؛ زادرا و داندری، 2000)، بدین صورت که گزارش رؤیاهای افرادی که از یک اختلال روانشناختی رنج میبرند (مثل افسردگی) میتواند با گزارشهای آزمودنیهای بهنجار گروه کنترل متفاوت باشد (کرامر، 2000؛ شریدل و انگلهارت، 2000)، و این که برخی از ابعاد شخصیتی مانند برونگرایی (برنشتاین و رابرتز، 2001؛ سامسون و دیکانیک، 1986)، نوروزگرایی (شریدل، لندگراف، و زیلر، 2003) و مرزهای روانشناختی (هارتمن، الکین و گرج، 1991؛ شریدل، شافر، هافمن و جاکوب، 1999) به طور معناداری با محتوای رؤیا در ارتباط است. یافتههای مبنی بر شباهتهای بین ویژگیهای تحولی رؤیا و فرایندهای شناختی بیداری (برای مثال، کاوالرو و فولکز، 1993؛ فولکز، 1985، 1999؛ هارتمن، 1998؛ کلینگر، 1990؛ سینگر، 1993) و همچنین پیوستگی در رؤیاهای زندگی بیداری اخیر یا عوامل تنیدگیزا (برای مرور، بنگرید به دیکانیک، 2000؛ کولاک، 1991؛ شریدل، 2003) نیز با این دیدگاه هماهنگ است که محتوای رؤیا و تفکر بیداری به هم پیوسته است. . . . مطالعات بسیاری متغیرهای محتوای رؤیا را در بین گروههای سنی بررسی کردهاند. روی هم رفته، این مطالعات نشان میدهد که زمانی که رؤیاها با سیستم کدگذاری هال و ون دی کسل (هال و ون دیکسل، 1966) تحلیل بشوند، محتوای رؤیاها در طول بزرگسالی نسبتا ثابت میماند ( برای مثال، کوت، لورتی ـ لوژیر، روی و دیکانیک، 1996؛ دامهوف، 1996؛ هال، دامهوف، بلیک و ویسنر، 1982؛ لورتی ـ لوژیر و همکاران، 2000). این دادهها وقوع تفاوتهای مهم کمی را در کل محتوای رؤیاهای افراد در طول زمان نشان میدهد. مطالعات هیچگاه فرضیه پیوستگی را با محاسبه همبستگی بهزیستی روانشناختی شرکتکنندگان با ویژگیهای رؤیای متناظر در یک طرح طولی بررسی نکردهاند. جنبهای روانشناختی که از مجموعهای از اندازههای وابسته به هم شخصیتی تشکیل شده است و ممکن است به طور ثابت با محتوای رؤیا همبسته باشد. این بُعد واحد بهزیستی روانشناختی توسط براون و داندری (1986) بهزیستی روانشناختی (PWB) خوانده شد. افرادی که دریافتند بزرگسالانی که رؤیاهای مکرر داشتند، نمرات پایینتری در بهزیستی کسب کرده و محتوای رؤیای منفیتری از افراد دیگر داشتند. . . با استفاده از همین مقیاس بهزیستی روانشناختی، زادرا و داندری (2000) نشان دادند که مردمی که رؤیاهای بد را تجربه میکنند در خود ـ گزارشدهیهای بهزیستی نمره پایینتری داشتند، البته نه به اندازهای که در مورد افرادی که کابوس داشتند. در نهایت، بلاگروف، فارمر، و ویلیامز (2004) دریافتند که میزان رؤیاهای ناخوشایند به طور معناداری با سطوح پایین بهزیستی در ارتباط است. . .
موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 21
من دیشب خواب دیدم که ازدواج کرده بودم و یک بچه چند ماهه داشتم. بعد یه سری آدم به خونه ما حمله کردند. همسرم رو به داخل خونه پناه دادم و برادرم رو به دام انداختند و به باد کتک گرفتند و زمانی که من خواستم دفاع کنم، من رو به سمت در شیشهای پرتاب کردند، بعدش یادم میاد خانمی تو آمبولانس 6 تا جوجه زایید و من هم در زایمانش کمک کردم، و نطفه بچه را به دستگاه کردیم. بعدش دیگه چیزی یادم نمیاد. موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 23
من در یک مکانی بودم که آن مکان برایم آشنا نبود ولی آدمها برایم آشنا بودند. آدمها از اقوامم بودند. من در این خواب دیدم که دارم با فردی ازدواج میکنم که اصلا علاقهای به آن نداشتم ولی با او ازدواج کردم و توی خواب دنبال این مسئله بودم که عشقم را پیدا کنم و به همه بگویم که من میخواهم با او ازدواج کنم، ولی موفق نشدم. کسی که باهاش ازدواج کردم ابتدا دختر عمهام بود، ولی روز بعد به یک دختر زیبا تبدیل شده بود ه پیش خودم گفتم اگر این دختر، زن من است که من با او زندگی میکنم. از حالت ناراحتی وارد زمان خوشحالی شدم و از خواب بیدار شدم. موضوع مطلب :
برگرفته از پایان نامه دکترای مارگری اچ. رانیام (Margery H. Runyan) دانشگاه کاپلا، 2009 تفاوتهای نظری در بین دیدگاههای پژوهشی بسیار بارز است که شامل رویکردهای روانتحلیلگری (فروید، 1900)، تحلیلی (یونگ، 1933)، انسانگرایی (راجرز، 1980)، علم اعصاب (هابسن، 1988)، شناختی (سی. اس. هال، 1953)، و عصبی ـ شناختی (دامهوف، 2003) میشود. درمانگران بالینی در هر گوشهای از این بحث به طور مداوم نشان میدهند که رؤیاها برای بیمار در فرایند تفسیر دارای ارزش رواندرمانی هستند. این خلاصه از فروید شروع شده و به جدیدترین مطالعات کمی در این حوزه میرسد. اولین نظریهها در دوره مدرن روانتحلیلگرانه و بر اساس مطالعات موردی بود. نظریه روانتحلیلگرانه رؤیاها با انتشار کتاب تفسیر خواب (1900) فروید با قدرت افراشته شد. این نظریه محتوای رؤیا را به آرزوهای سرخورده و ناهشیار نسبت میدهد. روانتحلیلگران به خصوص فروید اعتقاد دارند که رؤیاها تحقق آرزو هستند و رؤیا یک شی آرزو شده خارجی را با یک نماد روانی درونی جابجا میکند. فروید تصاویر رؤیا را ایجاد شده توسط ممنوعیتهای سرکوب شده، اغلب از نوع جنسی، در ناهشیار میداند. کار رؤیا شامل مکانیسمهای سرکوبی مثل تراکم، تعین چندگانه، جابجایی، اشخاص مرکب، تداعی، بسط ثانوی، علیت به عنوان توالی، بازنمایی، نمایشی کردن، و نمادپردازی میباشد (فروید، 1900). در فرایند خودمختاری رؤیا تخیلی است که به وسیله معانی و نمادها با مراقب اولیه جابجا میشود. بیمار به وسیله رؤیا میتواند جنبههای مختلف خود را به جای فرافکنی بر دیگران، درونی کند. یونگ (1933) در مخالفت با دیدگاه جبری (تعیینگرانه) فروید پیشنهاد داد که کار رؤیا کارکردهای متنوعی مثل کارکرد غایی و کارکرد جبرانی دارد؛ ناهشیار، محتوای رؤیا را میسازد تا به چیرگی و غلبه هشیاری بر یک جنبه را جبران کند تا تعادل را بین روان و تمامیت وجود برقرار کند؛ رؤیا جنبههای نادیده انگاشته زندگی بیداری را ارائه میکند. دیدگاه تحلیلی یونگی همچنین عقیده دارد که رؤیاها حاوی مواد کهنالگویی و هویداسازی خرد فراشخصی از درون ناهشیار هستند که موجب انتقال تحولی (رشدی) هشیاری میشوند (جی. هال، 1983). نظریه یونگی مفهوم رؤیای بزرگ را ارائه میکند، رؤیایی پرارزش که رؤیابین را به صورت غایی انتقال میدهد (یونگ، 1933). مثل رؤیایی که یونگ در چهارسالگی دید که نماد قضیبی عظیم در بالای اورنگ قرار داشت و صدای مادرش میگفت بله، فقط به او نگاه کن. این همان انسان ـ خور است. این رؤیا عمیقا بر پندار یونگ درباره خدا، دین و مسائل جنسی در طول زندگیش تأثیر گذاشت. یونگ عقیده داشت رؤیاهای بزرگ که اغلب قدیمیترین رؤیاهای در خاطر هستند، اغلب در سنین بین سه تا پنج سالگی اتفاق میافتند (بالکلی، براوتن، سانچز، و استیلر، 2005). در یک دیدگاه متضاد، نظریهپردازان عصبشناختی نظیر هابسن و مککارلی (1977) نشان دادند که محتوای رؤیا فقط تلاش مغز برای همخوانی با کثرت تحریکها است. سولمز بیماران دارای آسیب مغزی را بررسی کرده است و گستره وسیعی از مناطق مغزی را یافته است که جهت فرایند نمادسازی درگیرند. نظریه هابسن اعلام میکند که ریشه رؤیا دیدن فعالسازی اتفاقی نواحی مربوط به ساقه مغز، پلها و نواحی مغز میانی است که توسط قشر مغز این فعالسازیها هماهنگ میشود. این نظریه میگوید سیستم فعالسازی ـ ترکیب هر گونه اساس انگیزشی را رد میکند. به همین ترتیب نظریه شناختی هم محتوای نمادین رؤیا را به نفع محتوای به یاد مانده هشیار از تأکید خارج میکند. سی. اس هال و ون دی کسل (1966) که تأکید را بر محتوای گزارش شده رؤیا قرار دادند و یک سیستم کدگذاری برای طبقهبندی محتوا اختراع کردند اولین نظریهپردازان شناختی بودند که افرادی نظیر دامهوف، آنتروبوس و فولکز مسیر آنها را ادامه دادند. کلمات و عبارات در رؤیا به صورت کمّی کدگذاری و تحلیل میشوند. پژوهش مهم و آغازگر هال و ون دی کسل 1000 رؤیا از 200 دانشجوی مرد و زن مورد بررسی قرار داد. تفاوتهای مهم جنسیتی در این تحقیق به دست آمد که بعدا در تحقیقات دیگر مانند تحقیق دامهوف بر روی دانشجویان آلمانی و آمریکایی تأیید شد (دامهوف، مهیر ـ گومز، و شریدل، 2006). تحقیقات دیگری از دامهوف (2005) تفاوتهای اندکی را در نتایج حاصل شده در بین گروههای سنی بعد از نوجوانی، بین فرهنگها مشاهده کرد. اما تفاوتها از نظر میزان محتوای پرخاشگری بین تحقیق او و تحقیق 1966 معنادار بود. دامهوف (2004) همچنین نظریه روانتحلیلی فروید را با تحقیقاتی رد کرد که نشان میداد که رؤیاها طولانیتر، تکراریتر و معمولیتر از آن چیزی است که فروید اعتقاد داشت و این که رؤیاها بدون تغییر ظاهر تجارب روزمره دنیوی را نشان میدهند. این همان نظریه پیوستگی است. محققینی مانند سیندر با توجه به تحقیقات عصبشناسی در بین سالهای 1960 تا 1967 به این نتیجه رسیدند که رؤیاها نسخه تکراری بیداری هستند. تحقیقات طولی پزانت و زادرا (2006) این نتایج را مورد تأیید قرار داد. برانگیختگی مغزی در نیمکره چپ (آنتروبوس، 1987) نواحی ادراکی ـ حرکتی را تحریک میکند و باعث محتوای استعارهای رؤیا میشود. فولکز (1999) نیز که بسیار درباره رؤیای کودکان تحقیق کرده است، عقیده دارد که رؤیاها تحول شناختی نارس کودکان را نشان میدهد. فولکز (1967) همچنین طرفدار استفاده از رؤیاها در درمان برای تمرکز بر انطباق اجتماعی نوجوانان است. با توجه به تفاوتهای نظری زیادی که در زمینه رؤیا وجود دارد، بررسی کمی تعداد زیادی از رؤیاها میتواند به افزایش درک ما از رؤیاها کمک کند (سیگل، 2005)
موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 20
توی دانشکده بودم. طبق معمول دو سه تا پروژه و دو تا میان ترم و چند تا هومورک داشتم و ساعتی بود که باید سر کلاس میرفتم و من گیج و سرگردان که الآن کدوم یکی از این کارها را Skip کنم و کدوم رو انجام بدم. افراد درون رؤیا دوستان همدانشکدهای بودند که شرایط یکسانی با من داشتند. چیز بیشتری در حال حاضر به خاطر نمیآورم. بیشتر استرس و هیجان کارهای روزمره بود. موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها
صفحات سایت آمار سایت
فرم تماس امکانات دیگر |
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است
|