رویابین جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
جنسیت: زن سن: ؟ یه شب خواب دیدم جایی هستم لب دریا که موجهای بلند وبسیار بسیار زیبایی میزد همونجا در داشت امدم تو ودر را بستم در خانه بودم می خواستم به پسر بزرگم بگم که موجها رو بره نگاه کنه همسرم که داشت میرفت سرکار صدا زدم و میگم که به پسرم بگه وبعد پشیمان میشم میگم اصلا چیزی بهش نگه تو دلم میگم تا بره اونجا برسه شاید خطرناک باشه چون از حادثه برای خانوادم می ترسم وبعد که میرم تو اتاق از اینکه قرار شد بهش نگیم خوشحالم که با خیال راحت می شینم و دائم نگران نیستم که به سلامت برسه یا نه البته راهش تقریبا کوتاه بود. موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: ؟ چند شب پیش هم خواب دیدم خونه ما مهمونیه سفره انداختیم وناهار خوردیم بعدش میریم خونه مادر شوهرم اونجا هم سفره ناهار پهن بود و نشستیم بعد از ناهار یکی از خانمهای فامیل که اونجا بود ایستاده بود و روی دوتا دیوار کنار هم بصورت پرده سینما برنامه های کامپیوتر افتاده بود اون وخواهرش با لمس کردن عقب و جلو میبردند وباهاش کار میکردند من میخواستم این کارو کنم نشد واونا خندشون گرفته بود من خیلی ناراحت شدم وحسادت کردم که من با کامپیوتر میتونستم کار کنم و اونا بلد نبودند حالا این که جدیده چرا باید از من بهتر بلد باشند میرم خونمون که مثل خونه قبل از ازداواجم بود و تصمیم میگیرم که به همسرم بگم روی این دیوار کامپیوتر بذاره دوتا مشکل داشتم 1 روی دیوار پنجره بود که در واقعیت نبود و چیزهای دیگه بنابراین برای این کار جا نداشت 2 می ترسیدم بفهمند و بگند که حسودی کرد ولی بازم دلم می خواست این کارو کنم. موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: ؟ من یک پسر داییم دارم که سرطان داره یک شب خواب دیدم بادختر اون داریم قدم میزنیم و خیلی ناراحته میگه حال پدرش خیلی بده وبعد به خونه ای میریم که خونه ما بود میبینم خواهرشوهرش که چندسال به خاطر سرطان فوت کرده اونجاست از پله ها بالا میره من نگرانم نکنه خونه به هم ریخته باشه وهمه جاهم دور میزد بعد یه بالکون کوچک بود که میگفت این جا زندگی میکنه که گل و گیاه هم اونجا بود نمیدونم شاید هم شوهرم اونجا زندگی میکرد میبینم که بازم ناراحتند وداماد پسر داییم هم که سرطان داره فکر می کنم به خاطر اونه بعد میبینم اون یکی دامادش که برادر همونی که سرطان داره اونجا نشسته از خانمش میپرسم که چرا همسرش اینجوری مثل ادم مریض و داغون شده میگه سروتونین داره که من مثل آدم سرطانی می دیدمش بعد رفتم خونه شوهرم وارد شد دیدم که سالمه خیلی خوشحال شدم ازبس که اونجا صحبت مریضی همه بود. موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 20
بسم الله ـ به دانشکدهمان رسیدم. مثل این موقعها (شنبه 7 صبح) خالی و خلوت بود، من کولهپشتی بزرگم را که غذای هفتهام تویش بود، زیر چادر،روی کولم انداخته بودم (دقیقا همان کوله که در واقعیت همراهم بود و همه چیز واقعی بود) دوستی که با او قرار داشتم تا بیاید و نمایشگاه را آماده کنیم، دم در دانشگاه دیدم (با این دوست واقعا شب قبل باهاش قرار گذاشته بودم) یک چیزی راجع به کولهام گفت که چقدر گنده است (همیشه در دنیای واقعی استرس گنده و تابلو بودن کولهام را دارم) و با هم قدم زنان به سمت نمایشگاه رفتیم تا وسایل را جمع کنیم. بعد با صدای اس ام اس همین دوست از خواب بیدار شدم که منتظرم بود. این خواب کوتاه هم توی ماشین در راه بود! توی خواب خیلی خوشحال بودم از دیدن دوستم (توی واقعیت هم خیلی خوشحال میشوم) و خیلی هم احساس کلافگی میکردم به خاطر کولهام (که در واقعیت هم دارم)! موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 25
خواب مراسم عروسی عمویم را دیدم که در حیاطی که بر خلاف شکل واقعیاش که کاشیکاری نیست به صورت کاشیکاریهای شطرنجی قرمز رنگی فرش شده بودند و زنها آنجا میرقصیدند. من در آنجا احساس افسوس و حسرت را داشتم که ایکاش من دقیقا در موقعیت عمو (خانم عروس، احترامها، مراسم عروسی و شادی، آینده خوب و . . .) بودم. همچنین خواب دیدم که به داخل یک برج 110 طبقه رفتهام و با آسانسور بالای برج رفتیم، با کارگران خدماتی آنجا برای دیدن هواپیمایی که قرار بود آنجا بنشیند و سپس با جمعی از کارگران خدماتی آنجا و چندتا از صاحبان برج تجاری با آسانسور پایین آمدیم و هر چه پایین میآمدیم نمیرسیدیم همکف. آنها هر 10 طبقه را یکبار میزدند تا کمی توقف کنیم و دچار سرگیجه نشویم اما باز هم وقتی پایین میآمدیم من احساس سرگیجه کردم و از یکی از حاضرین خواستم دست مرا بگیرد و مرا بلند کرد و از بیهوشی بیرون آمدم. بعد آمدیم در محوطه حیاط آنجا روی یک ساختمان سکومانند نشستیم و راجع به مسائل اقتصادی و علیالخصوص مسائل چین صحبت کردیم. موضوع مطلب : به دلیل خارج از کنترل بودن رؤیا و وقوع فراوان آن در زندگی تقریبا تمامی افراد، رؤیا همواره مورد توجه بشر بوده است و عقاید و باورهای زیادی در مورد رؤیا وجود داشته است. با تولد روانشناسی، رؤیا به عنوان یکی از موضوعات اصلی آن مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از دانشمندان پیشگام و برجسته اولین نظریات را در مورد آن ارائه دادند. فروید (1900) معتقد بود که رؤیا تلاشی برای برآورده کردن آرزوهای سرکوب شده است که برخی از این آرزوها از دوران کودکی بر جا ماندهاند و اکنون به صورت تغییر شکل یافته در رؤیا ظهور پیدا میکنند (فروید، 1900). از آنجایی که ایگوی کودکان به قدر کافی رشد نکرده است، رؤیاهای کودکان شامل آرزوهایی است که به خوبی سانسور نشدهاند. بنابراین محتوای رؤیای کودکان میتواند به سادگی میل به یک غذا و یا آرزوهای دیگر را نشان دهد (بلاس، 2002؛ رؤیا در روانتحلیلگری، ص. 107). فروید در کتاب خود میگوید: «انتظار داریم که سادهترین انواع رؤیاها را در کودکان ببینیم، زیرا تولید روانی آنها کمتر از تولید روانی بزرگسالان است . . . رؤیای کودکان در بسیاری از مواقع برآورده کردن محض آرزوها است و از این نظر نسبت به رؤیاهای بزرگسالان کاملا غیرجذاب است (فروید، 1900، ص. 154).» این نظریه اثبات تجربی کمی داشت، یونگ (1961) نمادهای ثابت فروید را مورد نقد قرار داد. یونگ معتقد بود رؤیاها دارای مفهوم مذهبی هستند و نمادهای هر کس در رؤیا با نمادهای دیگری تفاوت دارد. از دیدگاه یونگ رؤیا کنشی جبرانی دارد که واقعیتی درونی را نشان میدهد، واقعیتی که هنوز هشیاری آن را نمیشناسد و به انازه کافی به آن اعتماد ندارد (یونگ، 1389).دیدگاه پیاژه (1951) نسبت به رؤیا در کودکان بدین ترتیب بود که رؤیا در کنار بازی، فرایند خلاق ساخت که جنبه مهمی از تعادلجویی است را تشکیل میدهد. وی نگرانیهای ذهنی و عاطفی که در رؤیا تا بیشترین حد فعال هستند را در تعامل ارگانیسم با محیط کماهمیتتر از واقعیت پیرامون کودک نمیدانست. بسیاری بر این عقیدهاند که کودکان خردسال و نوزادان کم و بیش به همان شکل بزرگسالان رؤیا میبینند. زیربنای این عقیده این است که رؤیا در ذات انسان وجود دارد و اگر کسی میتواند واقعیت را ببیند، لزوما میتواند واقعیتهای تخیلی را نیز ببیند. در نوزادان نمیتوان تجربهی پدیداری رؤیا را ثبت کرد (برنهام و کونته، 2010). رؤیا در سنین 5 تا 9 سالگی در طول مراحلی قابل پیشبینی تحول مییابد. این مراحل شامل: تجسم ایستا، تصویرسازی جنبشی، و سپس شرکت فعال در رویدادهای رؤیا با شخصیت خود، میباشد، دو مرحله آخر معمولا پس از 7 سالگی رخ میدهد. علاوه بر این تعداد رؤیاها پیش از 9 سالگی پایینتر از بزرگسالان است (فولکز، 1999). دو مطالعه بزرگ ـ یکی طولی، و دیگری مقطعی ـ شواهدی نظاممند را ارائه کرد که بُعد تحولی مدل عصبی ـ شناختی رؤیا را پیشنهاد میدهد (فولکز، 1999؛ فولکز و همکاران، 1990). مطالعه طولی با هفت پسر و هفت دختر 3 تا چهار ساله آغاز شد و در طول 5 سال ادامه یافت؛ این مطالعه همچنین هشت دختر و هشت پسر 9 تا 10 ساله را قرار داد که بتوان با آنها سنین 9 تا 15 سالگی را تبیین کرد. با اضافه شدن کودکانی در سال سوم در نهایت 26 کودک 3 تا 15 ساله در این مطالعه شرکت کردند. این کودکان به طور کلی 2711 بار در این مطالعه بیدار شدند. علاوه بر رؤیا این کودکان در مورد 675 متغیر دیگر مورد بررسی قرار گرفتند و همبستگی این متغیرها با محتوای رؤیا محاسبه شد (فولکز، 1999). مطالعه مقطعی به منظور تکرار جالبترین نتایج مطالعه طولی روی کودکان 5 تا 8 ساله انجام گرفت. در این مطالعه 80 کودک 10 بار در آزمایشگاه بیدار شدند. در این مطالعه نیز مصاحبههایی انجام گرفت و متغیرهایی اندازهگیری شد. نخست و از همه غیر منتظرهتر، تا سن 9 تا 11 سالگی، نرخ یادآوری رؤیا هنگام بیداری از خواب REM، 20% تا 30% بود (مقایسه کنید با 79% در بزرگسالان). دوم، تا سن 13 تا 15 سالگی، گزارش رؤیاهای کودکان با بزرگسالان متفاوت است. در کودکان زیر 5 سال، گزارش رؤیاها شامل تصاویر ایستا و خام بود که در آن حیوانی را میدیدند یا درباره خوردن یا خوابیدن میاندیشیدند. رؤیاهای کودکان 5 تا 8 ساله، توالی رویدادهایی بود که در آن شخصیتها در حال حرکت و تعامل بودند، اما روایت رؤیا به خوبی رشدیافته نبود. رؤیابین معمولا در رؤیای خود تا سن هشت سالگی به طور فعال شرکت نمیکرد. در مقایسه با گزارشهای بزرگسالان، گزارشهای کودکان خردسال از جهت سطوح پایین پرخاشگری، بدبیاری، و هیجانات منفی قابل توجه بود (دامهاف، 1996؛ فولکز، 1999). تفاوتهای جنسیتی در محتوای رؤیا در اواخر کودکی به منصه ظهور میرسد (دامهاف، 1996؛ فولکز، 1999) اما در نوجوانی این تفاوتها شایعتر است (تروپین، 1976). این نتایج اهمیت نظری زیادی دارد زیرا نشان میدهد که کودکان به گونهای که نظریهپردازان پیشین میاندیشیدند، رؤیا نمیبینند. فراوانی و ساختار رؤیاهای کودکان تا سنین 9 تا 11 سالگی مانند بزرگسالان نیست. نتایج فولکز، شگفتی دیگری هم ایجاد کرد زیرا مهارتهای کلامی و زبانی نقشی در یادآوری رؤیاها و اندازه گزارشها در کودکی نداشتند و هیچ کدام از اندازهگیریهای شخصیت تا پیش از نوجوانی با محتوای رؤیا همبستگی نداشت. یک متغیر پیشبین مناسب و ثابت برای فراوانی گزارشهای رؤیا در کودکان 5 تا 9 ساله مهارتهای بینایی ـ فضایی بود. این یافتهها همچنین در مطالعاتی که حضور یا غیاب تصویرسازی بصری در بزرگسالان نابینا را بر اساس این که بینایی خود را قبل یا بعد از 5 تا 7 سالگی از دست دادهاند، همخوان است (هوروویتز، دان، دامهاف، فیس، 1999). تحقیقات نشان میدهد که رؤیا مانند دیدن نیست؛ بلکه تولید آن نیازمند فرایندهای فکری سطح بالاست. اکنون مشخص شده است که رؤیا موضوعی مسلم در ذات انسان نیست. ممکن است، به عنوان مثال، نوزادان و حیوانات اشکالی از حسهای بدون تفکر در طول خواب داشته باشند که به هیچ وجه شبیه به رؤیاهای بزرگسالان نیست. این حسها با توجه به این که «ذهنی» نیستند، به نظر نمیرسد صلاحیت رؤیا نامیده شدن را داشته باشند. یک مسئله دیگر این است که راهی وجود ندارد که بدانیم آیا این حسها واقعا اتفاق میافتد، بنابراین فقط در سطح فرضیه باقی میمانند. شواهدی نیز وجود دارد مبنی بر این که نوجوانان (فولکز، 1999) و بزرگسالانی (باتلر و واتسون، 1985) هستند که با توجه به سنشان نقصی در حافظه یا مهارتهای کلامی ندارند، اما برخی از مهارتهای بینایی ـ فضایی را ندارند. به نظر میرسد این افراد در طول خواب REM یا رؤیاهای چندان زیادی یا اصلا رؤیایی نمیبینند. این یافتهها منجر به این فرضیه میشود که تصویرسازی بصری ممکن است به تدریج تحول پیدا کند و پیشنیازی ضروری برای رؤیا باشد. از سن 11 تا 13 سالگی محتوای رؤیا با ابعاد شخصیتی ارتباط پیدا میکند. مثلا کودکانی که بیشتر فردگرا و جرأتورز هستند، در رؤیاهایشان خودشان را بیشتر فعال میبینند. یافتههای فولکز این احتمال را تقویت میکند که تحول رؤیا بر اساس رسش شبکه عصبی رؤیا باشد (دامهاف، 2003؛ سولمز، 2000). موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 20
تمام خواب را میدانم که الآن یادم نیست. ولی آن روز یادم بود. صحنههایی که به شدت رویم تأثیر گذاشت و الآن هم به طور واضح و روشن در ذهنم مانده را مینویسم. دو روز قبل از خواب در یکی از تشکلهای دانشگاه دیگر دوستان مرا کاندید کرده بودند و خب رأی هم آوردم. بعد توی خواب دیدم که یکی از دوستان نزدیکم به شدت از دست من ناراحت بود و روی از من برگرداند و شروعت کرد به گریه کردن و گفت: اصلا از تو انتظار نداشتم. مکان همان مکان تشکل بود و همه فضا واضح و روشن و رنگی بود. لذا مکان هم آشنا بود. سن فرد مورد نظر 19 سال و زن بود (دختر). در هنگام خواب به شدت احساس ناخوشایندی داشتم چون نمیخواستم دوستم دلخور شده باشد. بعد که بیدار شدم چند روز بعد به او گفتم و گفت: آره، فکر نمیکردم کاندید شی، ولی نه، دلخور نبودم از دستت. موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 27
خواب دیدم به همراه برادرم در کوه مثل روزهای همیشه تابستان در حال پیادهروی هستیم که پس از اندک زمانی فاصله گرفتن از ده، روستای پشت سر ما محو شد و تاریکی هولناکی ما را احاطه کرد و این تاریکی آرام آرام تمام وجود من و برادرم را در برگرفت. و با تاریک شدن کل اطراف و صحنه اطراف ما یکباره از خواب برخاستم. در خواب دیگر به همراه هماتاقیهایم در یک صبح زود از اتاق خارج شدیم. همه ما یک تبر بزرگ به همراه داشتیم و به خیابان ولیعصر رفته و از ونک تا میدان ولیعصر تمام درختهای اطراف خیابان را از ته بریدیم و بازوهایمان با هر ضربه بزرگ میشد و احساس غرور خاصی به ما دست میداد. یکی از هم اتاقیهایم جمله معروف ما را به زبان آورد و گفت مگه با پوست بخردن، غذا بدن درست بونه . . . غریو و شادی بسیاری از ما را فراگرفت و از خواب برخاستم. موضوع مطلب : احتمالا کلمه هشیاری را شنیده اید. در فیلم ها و سریال های ایرانی خیلی پیش می آید که یک نفر تصادف می کند و به کما می رود. بعد دکتر میگوید بیمار سطح هشیاری پایینی دارد. اما واقعا هشیاری چیست؟ مطمئنا این اصطلاح کمی با معنای رایج هوشیاری به معنای حواس جمعی، تفاوت دارد. در روانشناسی، هشیاری عبارت است از آگاهی و اطلاع ما از حواس بدنی مان. مثلا اگر متوجه بشویم که کسی ما را لمس می کند، یا اطرافمان را ببینیم. علاوه بر این، آگاهی از افکار و فرایندهای ذهنی را هم شامل می شود. در چه حالتی ما متوجه این ها نمی شویم؟ مثلا وقتی خوابیم، یا وقتی به کما می رویم. اما شرایط دیگری هم وجود دارد. گاهی غرق در افکارمان می شویم. یا فرض کنید اگر دیده باشید، موقع هیپنوتیزم، آدم ها نه خواب هستند، نه بیدار. یوگا و مراقبه هم حالت های دیگری از هشیاری هستند. حتی وقتی یک بیمار روانی توهم دارد، باز هم وضعیت هشیاری اش متفاوت است، چون آگاهی او نسبت به حواس بدنی اش با شرایط عادی تفاوت دارد. بنابراین، همانطور که از مثال ها پیدا بود، هشیاری یه مفهوم سیاه و سفید نیست، بلکه حالت های مختلفی دارد. بگذریم. حالا، حتما شما در مورد کلمه ناهشیار یا ناخودآگاه هم شنیده اید. خب، مردم در کوچه و بازار گاهی می گویند، «ناخودآگاه یاد فلان موضوع افتادم» یا «ناخودآگاه دستم رفت سمت تلفن». احتمالا شنیده اید که خیلی از کارهایی که روزمره انجام می دهیم، ریشه در ناخودآگاه یا به تعبیر روانشناسان، ناهشیار دارد. منظور از این اصطلاح این است، که نمیدانیم که چرا یک کار را میکنیم، اما بدون علت نیست. اما این اصطلاح چندان صحیح نیست. چرا که حتی در حالت کما هم درصدی از هشیاری وجود دارد. اشیاء کاملا ناهشیار هستند. چون اطلاعی از حواسشان ندارد، خب، البته اصلا چیزی حس نمی کنند. خیلی ها معتقد هستند که خواب هایی که می بینیم، از ناهشیار ما سرچشمه میگیرد. فروید یک جمله خیلی مشهور دارد که «رؤیاها شاهراهی به ناهشیار هستند». اما حتی خود فروید هم باور نداشت که چیزهایی از وجودمان کاملا از هشیاری ما به دور هستند. اتفاقا بسیاری از تلاش های درمان روانکاوی فروید برای به هشیاری آوردن، مواد ناهشیار بود، بنابراین، به اصطلاح روانشناسای جدید، خیلی از افکار ما در سطح هشیاری پایین تری قرار دارند، یا زیرهشیار (subconscious) هستند. اتفاقا این فکر که رؤیاها کاملا ناهشیار نیستند، در سخنرانی اخیر هابسون که یکی از چهره های مهم مطالعات رؤیاست منعکس شده است. هابسون می گوید، رؤیا ناهشیاری نیست، بلکه حالت دگرگونی از هشیاری است. موضوع مطلب :
انگار امام زمان ظهور کرده بودند؛ ولی من در موقعیتی بودم که نمیتوانستم کاملا اعتماد کنم که این فرد اما واقعی است یا شخصی دروغی (صبح بود و دوستانم در کنارم بودند). شرایط روحیام غیرقابل توصیف است؛ ولی نمیتوانستم به تصمیم درستی برسم که آیا حقیقت است یا خیر. از آنجایی که هر پنج ساعت این عالم تقریبا برابر 1 دقیقه خواب است، خواب من همینه!
موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها
صفحات سایت آمار سایت
فرم تماس امکانات دیگر |
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است
|