سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رویابین
جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به رؤیابین، جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا خوش آمدید

جنسیت: مرد

سن: 24

 

توی خواب دیدم که توی یک اتاق نشستم و میان خواهر و دامادمان یک بحث پیش آمده بود و دامادمان از دست خواهرم دلگیر بود، هر چند من می­دانستم که خو او نیز مقصر است و او قبول نمی­کرد و خواهرم هم چیزی نمی­گفت، من به عنوان واسطه و مشاوره اشتباه هر دو را بهشان توضیح داده و آن ها را قانع کردم هر دو مقصر بوده و باید هم با هم خوب باشند.

 




موضوع مطلب :

شنبه 91 بهمن 28 :: 11:39 صبح

آیا رؤیا یک شهاب سنگ است ـ مقداری از مواد که از ناحیه­ای دور می­آید که لازم است به دقت تحلیل شود تا به ما درباره آن مکان (بیرون یا درون ما) اطلاعاتی بدهد؟ آیا رؤیا نوشته­ای غریب است که به زبان خارجی پیش ما حاضر می­شود؟ این دیدگاه «شهاب­سنگی» توسط برخی از افراد مذهبی و روحانی پذیرفته شده است، توسط روان­تحلیل­گران راستین و درمان­گران و ضمنا بسیاری از پژوهش­گران. آن­ها رؤیا را چیزی غریب و چیزی کاملا متفاوت با کارکردهای ذهنی معمولی می­دانند.

این مقاله حجم زیادی از تحقیقات مناسب با دیدگاهی متفاوت ارائه می­دهد ـ که رؤیا یک سنگ زمینی است، نه یک سنگ غربیه. رؤیا بخشی از کارکرد ذهنی ماست. رؤیا انتهای یک پیوستار است که از تمرکز بر تفکر بیداری شروع شده و سپس از تفکر آزادتر، تخیلات، خیالپردازی، خواب و خیال و در نهایت به رؤیا منتهی می­شود.

ما دلایلی را مرور می­کنیم که چرا رؤیاها اغلب «کاملا متفاوت» به نظر می­رسند؛ آن­ها ادراکی هستند نه مفهومی؛ آن عجیب هستند؛ آن­ها «بیش از حد واقعی» هستند؛ آن­ها به راحتی فراموش می­شوند؛ آن­ها غیر ارادی هستند؛ آن­ها در خواب REM اتفاق می­افتند ـ شرایطی کاملا متفاوت. ما نشان می­دهیم که هیچ کدام از این دلایل قانع کننده نیست. به هر حال، هم­پوشی زیادی بین رؤیاها و اشکال دیگر کارکرد وجود دارد.

این دیدگاه پیوستاری منجر به انواع متفاوتی از پژوهش و بررسی رؤیا می­شود. این کار همچنین کمک می­کند تا به سؤالاتی که در این حوزه بسیار مورد بحث بوده است پاسخ دهیم مثل: ما باید درباره خود «رؤیا» پژوهش نماییم یا «رؤیا دیدن»؟ رؤیاها بامعنا هستند یا یا بی­معنا؟

 رؤیاها به عنوان شهاب سنگ در نظر گرفته شده است ـ میزانی از مواد که از دنیایی دیگر می­آید ـ در گستره وسیعی از بافت­ها، توسط مردمی چنین باوری وجود دارد که اگر بدانند که در چنین عقایدی سهیم هستند، متعجب خواهند. روشن است که شواهدی که این دیدگاه را تأیید کند منجر به تغییراتی در نحوه مطالعه ما و استفاده از رؤیاها می­شود.

یونانی­ها احساس می­کردند که رؤیاها ـ یا حداقل بعضی از رؤیاها ـ پیام­های مستقیمی از طرف خدا هستند. و همه مذاهب رؤیاها را از طرف خداوند می­دانند. یا از طرف خدا یا از طرف شیطان. به هر حال رؤیاها از جایی دیگر می­آیند! آن­ها یک بخش معمولی از ما نیستند. بررسی­های جدید رؤیا، از مکاتب و پیش­زمینه­های گوناگون از خدایان صحبت نمی­کنند، اما بسیاری از اوقات رؤیاها را به شکلی می­دانند که از «ناحیه­ای مقدس یا امن» می­آیند. جایگاه آن ناحیه به ندرت مشخص شده است. برخی آن را ناحیه­ای بیرونی و افراد بیش­تری آن را ناحیه­ای مقدس در درون ما دانسته­اند. اما در همه این دیدگاه­ها، رؤیا موضوعی منحصر به فرد است. رؤیاها به عنوان بخشی معمولی از ذهن ما در نظر گرفته نمی­شود، بلکه به عنوان چیزی در نظر گرفته می­شوند که از ناحیه­ای دیگر آمده­اند (معمولا به ما کمک می­کنند). به عنوان نمونه جرمی تیلور بارها اعلام کرده­است که «رؤیاها در خدمت تمامیت هستند (1983)».

فروید و بسیاری از فرویدی­های راستین هیچ جایی برای این «ناحیه مقدس» ندارند، به خصوص هیچ ناحیه خارجی و دوردست. به نظر آن­ها، رؤیاها مستقیما از ناهشیار می­آید، اما آن­ها به زبانی خارجی، و اغلب غیر قابل درک نوشته شده­اند. با درک تفسیر رؤیا، به وسیله تداعی آزاد، تحلیل­گر به بیمار کمک می­کند که راز این زبان عجیب نوشته شده را آشکار کند. این رؤیا به صورت «رؤیاهای نهفته» یا «انگاره­های رؤیای نهفته» ترجمه می­شوند، به صورتی که به شکل یک سری از آرزوها به زبان خودمان کاملا قابل درک درک است. زمانی که رؤیا تفسیر شد، خود رؤیا که «محتوای آشکار» گفته می­شود را می­توانیم دور بیندازیم.

گروهی از دانشمندان علوم شناختی هستند که کلمات در رؤیاها را محاسبه کرده و آن­ها را به دقت در طبقه­بندی­های دقیق و با جزئیات هال ـ ون دی کسل (HV) قرار می­دهند. این دانشمندان خیلی با تفسیرگران رؤیا و روان­تحلیل­گران متفاوتند. آن­ها فقط حقایق را بررسی می­کنند ـ محتوای رؤیا ـ و آن را با جزئیات زیادی بررسی می­کنند. اما به هر حال، آن­ها هم تلویحا رؤیاها را به صورت شهاب­سنگ در نظر می­گیرند. هرچند آن­ها به وضوح دیدگاه شهاب سنگی را تأیید نمی­کنند. آن­ها یک «تحلیل طیفی» دقیق انجام می­دهند. آن­ها آزمایشگاه­های دولتی هستند که تمام جزئیات شهاب­سنگ­ها را بررسی می­کنند ـ از نظر اندازه، وزن، چگالی، انکسار نور و غیره ـ هر نوعی از تحلیل­های دقیق. این کار ارزشمند است زیرا این شهاب­سنگ­ها از دنیایی ناشناس آمده­اند، و تحقیقات دقیق ما یک لمحه­ای از آن دنیای غریب به ما می­دهد. به همین شکل، روان­شناسان بررسی همه جزئیات رؤیا با جزئیات را با ارزش تلقی می­کنند و این معنی را می­رساند که رؤیا اسرار جایی را که از آن­جا می­آید را آشکار می­کند. تحلیل­های وقت­گیر با استفاده از طبقه­بندی­های HV در مطالعات مجزای مختلف، تا به حال در حداقل 100.000 رؤیا به کار رفته است. اما هیچ موردی در زمینه خیال­پردازی، خواب و خیال و تخیل انجام نشده­است. به طور واضحی رؤیاها به صورت «متفاوت» در نظر گرفته شده است. (البته استثناهای کوچکی وجود دارد: باروت، 1979، طبقه­های HV را با گروه­های رؤیاهای هیپنوتیک، خیال­پردازی و رؤیاها را مقایسه کرد. استراچ و لیدرباگن، از برخی از طبقه­های HV در مطالعه رؤیاها و تخیلات بیداری تحریک شده در کودکان 9 تا 15 سال استفاده کرد.)

دانشمندانی نیز هستند، معمولا با رویکرد عصبی ـ شناختی یا علم اعصاب، که ادعا کرده­اند که رؤیاها اصولا بی­معنا هستند (برای مثال گازانیگا، 1988؛ هابسن، 1988)، یا «زباله­های شناختی» هستند (هابسن، 2002) یا این که رؤیاها شامل موادی هستند که از سیستم­های حافظه مغز پاک شده­اند (برای مثال، کریک و میچیسون، 1983). این دیدگاه به طور واضحی اشاره می­کند که که «رؤیاها کاملا متفاوتند» دیدگاه (شهاب سنگ): این دانشمندان مسلما خواب و خیال و خیال­پردازی را بی­معنا یا «زباله­های» دور انداخته شده نمی­پندارند.

بنابراین دیدگاه شهاب­سنگی بسیار گسترده است، به طوری که به وسیله گستره وسیعی از افراد با جهت­گیری­های متنوع مورد قبول بوده و طبق آن عمل می­شود و به هر ترتیب، دیدگاه شهاب­سنگی به طور شهودی به نظر ما درست می­رسد. حتی کسانی که عقیده دارند رؤیاها از ذهن ما برمی­خیزد، هنوز تمایل دارند که باور کنند که رؤیاها متفاوتند ـ که رؤیاها به نحوی نسبت به بقیه فعالیت­های ذهنی ما «کاملا متفاوت» هستند. به هر حال، بر خلاف این حس شهودی «متفاوت بودن،» شواهد نشان می­دهد که رؤیابینی واقعا یک انتهای پیوستار کارکرد ذهنی است.

 




موضوع مطلب :

شنبه 91 بهمن 28 :: 12:46 صبح

جنسیت: زن

سن: 22

 

با برادرم در اتومبیل پدرم بودیم. او در حال رانندگی بود، من هم در صندلی عقب نشسته بودم.  چند سوسک بالدار در یک ظرف، زیر داشبورد بود. برادرم می­گفت آن­ها را برای یک آزمایش می­خواهد. من هم به شدت از سوسک می­ترسم. از او خواهش کردم که اگر می­شود پنجره­های اتومبیل را باز کند و آن­ها را بیرون بیندازد، ولی هر چه می­گفتم، می­خندید و می­گفت آخه کاری با تو ندارند. در حین جر و بحث با او، ناگاه سوسک­ها بال زدند و در فضای اتومبیل می­چرخیدند. من هم از ترس جیغ می­زدم و سعی می­کردم شیشه اتومبیل را باز کنم که آن­ها بیرون بروند. مسلما دیدن چنین خوابی بسیار ناخوشایند و ترسناک و حتی چندش­آور است و اصلا از دیدنش لذت نبردم.

 




موضوع مطلب :

جمعه 91 بهمن 27 :: 10:54 عصر

جنسیت: مرد

سن: 23

خواب دیدم که در سلف غذاخوری دانشگاه قبلی­ام وقتی خواستم غذا بگیرم دستگاه کارتخوان نوشت مجاز به گرفتن غذا نیست و جالب این که ساختمان سلف دانشگاه قبلی­ام بود ولی کارت دانشجویی و کارکنان سلف مال دانشگاه تهران بودند. در این حالت اضطراب داشتم و نگران بودم که آشپز گفت برو سیستم مرکزی درستش کن. من هم رفتم و توی کامپیوتر درستش کردم. فکر کنم دلیلش این بود که چند بار تقلبی غذای اضافه گرفتم. در ادامه اومدم و غذا گرفتم با میوه اضافه و آشپزها هم با هم شوخی می­کردند.




موضوع مطلب :

جمعه 91 بهمن 27 :: 10:52 عصر

جنسیت: مرد

سن: 26

رفته بودیم جشنواره فیلم فجر. ته سالن یه مصاحبه گر از یکی می پرسید که چرا نظر منتقدا توی روز آخر این قدر منفی بوده، در حالی که روزای دیگه، این قدر منفی نبوده. اون که ازش مصاحبه می شد، گفت بدترین انتقاد، انتقادیه که توی صورت آدم ها معلومه، نه اونی که بیان میشه. بعد نمیدونم چی شد که یهو فیلم یا شاید سریال میرزا کوچک خان رو پخش کردند. و یکی بود که توی یه جنگل که البته درختای نازک داشت و اصلا اولش به نظرم جنگل نبود، لای درختا اسب سواری میکرد و ویراژ می داد. بعد، میرزا کوچک خان رو نشون داد. یه سری سربازای انگلیسی جنگل رو محاصره کرده بودند. و یکیشون تفنگ به دست روی زمین دراز کشیده بود و با دست دیگش هم پیپ میکشید. دو سه نفر دور و بر میرزا کوچک خان روی اسب بود. یکی یکدفعه با میرزا کوچک خان زورآزمایی کرد و کم آورد و گفت چقدر میرزا قویه! بعد، فهمیدم یکی از آدمایی که دور میرزا بودند، آقا محمدخان بود! که بازیگرش آدم معروفتری از بازیگر میرزا بود (بازیگر میرزا کوچک خان دکتر توی سریال زمانه بود). با خودم گفتم اینا واقعیت های تاریخیه. اون موقع معلوم نبوده آقا محمد خان آدم بدیه، و حتما یه عده تحقیق کردند و فیلم ساختند. بعد که فیلم تموم شدف هفت هشت نفری که با من بودند، یکهو تصمیم گرفتند برن صندلی های بهتری پیدا کنند. رفتیم جلوی سالن، هی یکجا می نشستند، خوششون نمیومد، و یکجای دیگر می نشستند. آخرش یک جای افتضاح پیدا کردند. یکی از اون آدما یکی از دوستای صمیمی خودم بود. من اعصابم خرد بود، چون زانوم میخورد به صندلی جلویی. بعد، یه مجری اومد روی سن و گفت برای زنده شدن خاطرات «دختر خورشید» رو بذاریم؟ همه توی سالن موافق بودند. بعد فیلم شروع شد. که اول پرچم آفریقای جنوبی رو نشون می داد. بعد یه دختربچه روستایی رو نشون داد. همه یکهو گفتند ااااااه! مسئولا هم فیلم رو قطع کردند. اما دوباره تماشاچیا گفتند شوخی کردیم! دوباره فیلمو پخش کردند. من یهو فهمیدم فیلمی که نشون میده حتما برنده جشنواره مستند شده که چند ماه پیش برگزار شد!




موضوع مطلب :

جمعه 91 بهمن 27 :: 12:55 صبح

جنسیت: زن

سن: 21

دیدم که خانواده­ام با کسی که مخالف ازدواج من با او بودند، او را قبول کرده و آن فرد به خواستگاری­ام آمده و همه چیز به خوبی حل شد. جنسیت او، آقا و 26 ساله است. این رؤیا برایم خیلی خوشایند بود و روزی که بیدار شدم احساس خوبی داشتم. شرایط و مکان در خانه خودمان بود و افراد خانه، پدر و مادر و خودم و آن فرد بود.




موضوع مطلب :

جمعه 91 بهمن 27 :: 12:42 صبح

جنسیت: مرد

سن: 25

خواب دیدم که یکی از استادانم بود و من برای مهمانی شام یا ناهار به خانه آن­ها رفته بودم. اما آنها شام بسیار فقیرانه­ای داشتند و در واقع غذای چندانی نداشتند که به من بدهند. همسر او آمده بود و از غذای اندکی که من داشتم می­خورد و استاد ما هم همین طور نگاه من می­کرد و بچه کوچکش در بغل همسرش بود.




موضوع مطلب :

جمعه 91 بهمن 27 :: 12:41 صبح

جنسیت: زن

سن: 22

من مدتی است که نامزد دارم البته غیررسمی (دوست هستیم فعلا)

خواب دیدم که با نامزدم رفتیم خانه آن­ها تا من را با مادرش آشنا کند. رفتیم خانه­شان و قبل از این که مادر نامزدم بیاید، .... بعد، مادرش از بیرون آمد و دوش گرفت و سپس یک لباس خواب بلند پوشید، یعنی لباس خانگیش بود و او آمادگی نداشت ما را در خانه ببیند و موهایش کوتاه بود (نمی­دانم چرا موهایش برایم در خواب مهم بود!) بعد من به او سلام کردم با استرس و کمی هول شده بودم، چون دفعه اولم بود که او را می­دیدم، او هم با بی­میلی جواب سلام مرا داد. او ناراحت بود از این که با این وضع به هم ریخته برای اولین بار همدیگر را می­بینیم، و از پسرش که نامزد من بود، گله داشت که چرا از قبل با او هماهنگ نکرده است. من هم ابروهایم درآمده بود و ناراحت بودم که من هم به هم ریخته هستم. نظر مادرش در مورد من زیاد بد نبود، اما خیلی هم خوشش نیامده بود و من استرس داشتم. در آخر هم نامزدم سنگ قبرش را به من نشان داد. من تعجب کردم. احساسم تقریبا ناخوشایند بود.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 بهمن 25 :: 10:50 عصر

جنسیت: مرد

سن: 27

در مکانی سرسبز و پر چمن و درخت و خوش آب و هوا با یکی از دوستان دوره فوق لیسانس بودیم. مکان برایمان ناآشنا بود. دوست ما مذکر بود ولی 4 سال بزرگتر از بنده بود و ما با هم در حال خوشگذرانی و عیش و نوش بودیم و صمیمی­تر از دنیای واقعی الآن! احساس بنده هنگام خواب خوب و لطیف و همراه با خنده و خوشحالی و صحبت بود. در حال عیش و نوش با دوست صمیمی خوابگاهم بودم در مکانی شبیه بهشت!




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 بهمن 25 :: 10:48 عصر

جنسیت: زن

سن: 21

بله، محیط خواب آشنا بود، شرایط عادی، افراد به همان شکلی که در حالت واقعیت و بیداری هستند، بودند. افراد در خواب، دوستان و هم­سن و سالان خودم بودند و رابطه آن­ها همان رابطه­ای بود که در عالم واقعیت با آن­ها دارم. احساس خاصی نداشتم. با دوستان مشغول صحبت بودیم. صحبت­­های عادی، اما پس از بیدار شدن هیچ کدام از صحبت­ها و گفت و گوها یادم نبود. اما با دوستان در مورد مسائل شاد و خوشحال کننده صحبت می­کردیم. موضوع خواب در مورد مسائل خوشحال کننده بود. کلا فضای خواب پرنشاط بود.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 بهمن 25 :: 12:45 صبح
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >   
درباره سایت


امیرعلی مازندرانی «روانشناس، پژوهشگر، و درمانگر اختلالات خواب»
پیوندها
صفحات سایت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار سایت
  • بازدید امروز: 344
  • بازدید دیروز: 23
  • کل بازدیدها: 385372
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است