رویابین جامع ترین بانک اطلاعاتی خواب و رؤیا
به دلیل خارج از کنترل بودن رؤیا و وقوع فراوان آن در زندگی تقریبا تمامی افراد، رؤیا همواره مورد توجه بشر بوده است و عقاید و باورهای زیادی در مورد رؤیا وجود داشته است. با تولد روانشناسی، رؤیا به عنوان یکی از موضوعات اصلی آن مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از دانشمندان پیشگام و برجسته اولین نظریات را در مورد آن ارائه دادند. فروید (1900) معتقد بود که رؤیا تلاشی برای برآورده کردن آرزوهای سرکوب شده است که برخی از این آرزوها از دوران کودکی بر جا ماندهاند و اکنون به صورت تغییر شکل یافته در رؤیا ظهور پیدا میکنند (فروید، 1900). از آنجایی که ایگوی کودکان به قدر کافی رشد نکرده است، رؤیاهای کودکان شامل آرزوهایی است که به خوبی سانسور نشدهاند. بنابراین محتوای رؤیای کودکان میتواند به سادگی میل به یک غذا و یا آرزوهای دیگر را نشان دهد (بلاس، 2002؛ رؤیا در روانتحلیلگری، ص. 107). فروید در کتاب خود میگوید: «انتظار داریم که سادهترین انواع رؤیاها را در کودکان ببینیم، زیرا تولید روانی آنها کمتر از تولید روانی بزرگسالان است . . . رؤیای کودکان در بسیاری از مواقع برآورده کردن محض آرزوها است و از این نظر نسبت به رؤیاهای بزرگسالان کاملا غیرجذاب است (فروید، 1900، ص. 154).» این نظریه اثبات تجربی کمی داشت، یونگ (1961) نمادهای ثابت فروید را مورد نقد قرار داد. یونگ معتقد بود رؤیاها دارای مفهوم مذهبی هستند و نمادهای هر کس در رؤیا با نمادهای دیگری تفاوت دارد. از دیدگاه یونگ رؤیا کنشی جبرانی دارد که واقعیتی درونی را نشان میدهد، واقعیتی که هنوز هشیاری آن را نمیشناسد و به انازه کافی به آن اعتماد ندارد (یونگ، 1389).دیدگاه پیاژه (1951) نسبت به رؤیا در کودکان بدین ترتیب بود که رؤیا در کنار بازی، فرایند خلاق ساخت که جنبه مهمی از تعادلجویی است را تشکیل میدهد. وی نگرانیهای ذهنی و عاطفی که در رؤیا تا بیشترین حد فعال هستند را در تعامل ارگانیسم با محیط کماهمیتتر از واقعیت پیرامون کودک نمیدانست. بسیاری بر این عقیدهاند که کودکان خردسال و نوزادان کم و بیش به همان شکل بزرگسالان رؤیا میبینند. زیربنای این عقیده این است که رؤیا در ذات انسان وجود دارد و اگر کسی میتواند واقعیت را ببیند، لزوما میتواند واقعیتهای تخیلی را نیز ببیند. در نوزادان نمیتوان تجربهی پدیداری رؤیا را ثبت کرد (برنهام و کونته، 2010). رؤیا در سنین 5 تا 9 سالگی در طول مراحلی قابل پیشبینی تحول مییابد. این مراحل شامل: تجسم ایستا، تصویرسازی جنبشی، و سپس شرکت فعال در رویدادهای رؤیا با شخصیت خود، میباشد، دو مرحله آخر معمولا پس از 7 سالگی رخ میدهد. علاوه بر این تعداد رؤیاها پیش از 9 سالگی پایینتر از بزرگسالان است (فولکز، 1999). دو مطالعه بزرگ ـ یکی طولی، و دیگری مقطعی ـ شواهدی نظاممند را ارائه کرد که بُعد تحولی مدل عصبی ـ شناختی رؤیا را پیشنهاد میدهد (فولکز، 1999؛ فولکز و همکاران، 1990). مطالعه طولی با هفت پسر و هفت دختر 3 تا چهار ساله آغاز شد و در طول 5 سال ادامه یافت؛ این مطالعه همچنین هشت دختر و هشت پسر 9 تا 10 ساله را قرار داد که بتوان با آنها سنین 9 تا 15 سالگی را تبیین کرد. با اضافه شدن کودکانی در سال سوم در نهایت 26 کودک 3 تا 15 ساله در این مطالعه شرکت کردند. این کودکان به طور کلی 2711 بار در این مطالعه بیدار شدند. علاوه بر رؤیا این کودکان در مورد 675 متغیر دیگر مورد بررسی قرار گرفتند و همبستگی این متغیرها با محتوای رؤیا محاسبه شد (فولکز، 1999). مطالعه مقطعی به منظور تکرار جالبترین نتایج مطالعه طولی روی کودکان 5 تا 8 ساله انجام گرفت. در این مطالعه 80 کودک 10 بار در آزمایشگاه بیدار شدند. در این مطالعه نیز مصاحبههایی انجام گرفت و متغیرهایی اندازهگیری شد. نخست و از همه غیر منتظرهتر، تا سن 9 تا 11 سالگی، نرخ یادآوری رؤیا هنگام بیداری از خواب REM، 20% تا 30% بود (مقایسه کنید با 79% در بزرگسالان). دوم، تا سن 13 تا 15 سالگی، گزارش رؤیاهای کودکان با بزرگسالان متفاوت است. در کودکان زیر 5 سال، گزارش رؤیاها شامل تصاویر ایستا و خام بود که در آن حیوانی را میدیدند یا درباره خوردن یا خوابیدن میاندیشیدند. رؤیاهای کودکان 5 تا 8 ساله، توالی رویدادهایی بود که در آن شخصیتها در حال حرکت و تعامل بودند، اما روایت رؤیا به خوبی رشدیافته نبود. رؤیابین معمولا در رؤیای خود تا سن هشت سالگی به طور فعال شرکت نمیکرد. در مقایسه با گزارشهای بزرگسالان، گزارشهای کودکان خردسال از جهت سطوح پایین پرخاشگری، بدبیاری، و هیجانات منفی قابل توجه بود (دامهاف، 1996؛ فولکز، 1999). تفاوتهای جنسیتی در محتوای رؤیا در اواخر کودکی به منصه ظهور میرسد (دامهاف، 1996؛ فولکز، 1999) اما در نوجوانی این تفاوتها شایعتر است (تروپین، 1976). این نتایج اهمیت نظری زیادی دارد زیرا نشان میدهد که کودکان به گونهای که نظریهپردازان پیشین میاندیشیدند، رؤیا نمیبینند. فراوانی و ساختار رؤیاهای کودکان تا سنین 9 تا 11 سالگی مانند بزرگسالان نیست. نتایج فولکز، شگفتی دیگری هم ایجاد کرد زیرا مهارتهای کلامی و زبانی نقشی در یادآوری رؤیاها و اندازه گزارشها در کودکی نداشتند و هیچ کدام از اندازهگیریهای شخصیت تا پیش از نوجوانی با محتوای رؤیا همبستگی نداشت. یک متغیر پیشبین مناسب و ثابت برای فراوانی گزارشهای رؤیا در کودکان 5 تا 9 ساله مهارتهای بینایی ـ فضایی بود. این یافتهها همچنین در مطالعاتی که حضور یا غیاب تصویرسازی بصری در بزرگسالان نابینا را بر اساس این که بینایی خود را قبل یا بعد از 5 تا 7 سالگی از دست دادهاند، همخوان است (هوروویتز، دان، دامهاف، فیس، 1999). تحقیقات نشان میدهد که رؤیا مانند دیدن نیست؛ بلکه تولید آن نیازمند فرایندهای فکری سطح بالاست. اکنون مشخص شده است که رؤیا موضوعی مسلم در ذات انسان نیست. ممکن است، به عنوان مثال، نوزادان و حیوانات اشکالی از حسهای بدون تفکر در طول خواب داشته باشند که به هیچ وجه شبیه به رؤیاهای بزرگسالان نیست. این حسها با توجه به این که «ذهنی» نیستند، به نظر نمیرسد صلاحیت رؤیا نامیده شدن را داشته باشند. یک مسئله دیگر این است که راهی وجود ندارد که بدانیم آیا این حسها واقعا اتفاق میافتد، بنابراین فقط در سطح فرضیه باقی میمانند. شواهدی نیز وجود دارد مبنی بر این که نوجوانان (فولکز، 1999) و بزرگسالانی (باتلر و واتسون، 1985) هستند که با توجه به سنشان نقصی در حافظه یا مهارتهای کلامی ندارند، اما برخی از مهارتهای بینایی ـ فضایی را ندارند. به نظر میرسد این افراد در طول خواب REM یا رؤیاهای چندان زیادی یا اصلا رؤیایی نمیبینند. این یافتهها منجر به این فرضیه میشود که تصویرسازی بصری ممکن است به تدریج تحول پیدا کند و پیشنیازی ضروری برای رؤیا باشد. از سن 11 تا 13 سالگی محتوای رؤیا با ابعاد شخصیتی ارتباط پیدا میکند. مثلا کودکانی که بیشتر فردگرا و جرأتورز هستند، در رؤیاهایشان خودشان را بیشتر فعال میبینند. یافتههای فولکز این احتمال را تقویت میکند که تحول رؤیا بر اساس رسش شبکه عصبی رؤیا باشد (دامهاف، 2003؛ سولمز، 2000). موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 20
تمام خواب را میدانم که الآن یادم نیست. ولی آن روز یادم بود. صحنههایی که به شدت رویم تأثیر گذاشت و الآن هم به طور واضح و روشن در ذهنم مانده را مینویسم. دو روز قبل از خواب در یکی از تشکلهای دانشگاه دیگر دوستان مرا کاندید کرده بودند و خب رأی هم آوردم. بعد توی خواب دیدم که یکی از دوستان نزدیکم به شدت از دست من ناراحت بود و روی از من برگرداند و شروعت کرد به گریه کردن و گفت: اصلا از تو انتظار نداشتم. مکان همان مکان تشکل بود و همه فضا واضح و روشن و رنگی بود. لذا مکان هم آشنا بود. سن فرد مورد نظر 19 سال و زن بود (دختر). در هنگام خواب به شدت احساس ناخوشایندی داشتم چون نمیخواستم دوستم دلخور شده باشد. بعد که بیدار شدم چند روز بعد به او گفتم و گفت: آره، فکر نمیکردم کاندید شی، ولی نه، دلخور نبودم از دستت. موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 27
خواب دیدم به همراه برادرم در کوه مثل روزهای همیشه تابستان در حال پیادهروی هستیم که پس از اندک زمانی فاصله گرفتن از ده، روستای پشت سر ما محو شد و تاریکی هولناکی ما را احاطه کرد و این تاریکی آرام آرام تمام وجود من و برادرم را در برگرفت. و با تاریک شدن کل اطراف و صحنه اطراف ما یکباره از خواب برخاستم. در خواب دیگر به همراه هماتاقیهایم در یک صبح زود از اتاق خارج شدیم. همه ما یک تبر بزرگ به همراه داشتیم و به خیابان ولیعصر رفته و از ونک تا میدان ولیعصر تمام درختهای اطراف خیابان را از ته بریدیم و بازوهایمان با هر ضربه بزرگ میشد و احساس غرور خاصی به ما دست میداد. یکی از هم اتاقیهایم جمله معروف ما را به زبان آورد و گفت مگه با پوست بخردن، غذا بدن درست بونه . . . غریو و شادی بسیاری از ما را فراگرفت و از خواب برخاستم. موضوع مطلب : احتمالا کلمه هشیاری را شنیده اید. در فیلم ها و سریال های ایرانی خیلی پیش می آید که یک نفر تصادف می کند و به کما می رود. بعد دکتر میگوید بیمار سطح هشیاری پایینی دارد. اما واقعا هشیاری چیست؟ مطمئنا این اصطلاح کمی با معنای رایج هوشیاری به معنای حواس جمعی، تفاوت دارد. در روانشناسی، هشیاری عبارت است از آگاهی و اطلاع ما از حواس بدنی مان. مثلا اگر متوجه بشویم که کسی ما را لمس می کند، یا اطرافمان را ببینیم. علاوه بر این، آگاهی از افکار و فرایندهای ذهنی را هم شامل می شود. در چه حالتی ما متوجه این ها نمی شویم؟ مثلا وقتی خوابیم، یا وقتی به کما می رویم. اما شرایط دیگری هم وجود دارد. گاهی غرق در افکارمان می شویم. یا فرض کنید اگر دیده باشید، موقع هیپنوتیزم، آدم ها نه خواب هستند، نه بیدار. یوگا و مراقبه هم حالت های دیگری از هشیاری هستند. حتی وقتی یک بیمار روانی توهم دارد، باز هم وضعیت هشیاری اش متفاوت است، چون آگاهی او نسبت به حواس بدنی اش با شرایط عادی تفاوت دارد. بنابراین، همانطور که از مثال ها پیدا بود، هشیاری یه مفهوم سیاه و سفید نیست، بلکه حالت های مختلفی دارد. بگذریم. حالا، حتما شما در مورد کلمه ناهشیار یا ناخودآگاه هم شنیده اید. خب، مردم در کوچه و بازار گاهی می گویند، «ناخودآگاه یاد فلان موضوع افتادم» یا «ناخودآگاه دستم رفت سمت تلفن». احتمالا شنیده اید که خیلی از کارهایی که روزمره انجام می دهیم، ریشه در ناخودآگاه یا به تعبیر روانشناسان، ناهشیار دارد. منظور از این اصطلاح این است، که نمیدانیم که چرا یک کار را میکنیم، اما بدون علت نیست. اما این اصطلاح چندان صحیح نیست. چرا که حتی در حالت کما هم درصدی از هشیاری وجود دارد. اشیاء کاملا ناهشیار هستند. چون اطلاعی از حواسشان ندارد، خب، البته اصلا چیزی حس نمی کنند. خیلی ها معتقد هستند که خواب هایی که می بینیم، از ناهشیار ما سرچشمه میگیرد. فروید یک جمله خیلی مشهور دارد که «رؤیاها شاهراهی به ناهشیار هستند». اما حتی خود فروید هم باور نداشت که چیزهایی از وجودمان کاملا از هشیاری ما به دور هستند. اتفاقا بسیاری از تلاش های درمان روانکاوی فروید برای به هشیاری آوردن، مواد ناهشیار بود، بنابراین، به اصطلاح روانشناسای جدید، خیلی از افکار ما در سطح هشیاری پایین تری قرار دارند، یا زیرهشیار (subconscious) هستند. اتفاقا این فکر که رؤیاها کاملا ناهشیار نیستند، در سخنرانی اخیر هابسون که یکی از چهره های مهم مطالعات رؤیاست منعکس شده است. هابسون می گوید، رؤیا ناهشیاری نیست، بلکه حالت دگرگونی از هشیاری است. موضوع مطلب :
انگار امام زمان ظهور کرده بودند؛ ولی من در موقعیتی بودم که نمیتوانستم کاملا اعتماد کنم که این فرد اما واقعی است یا شخصی دروغی (صبح بود و دوستانم در کنارم بودند). شرایط روحیام غیرقابل توصیف است؛ ولی نمیتوانستم به تصمیم درستی برسم که آیا حقیقت است یا خیر. از آنجایی که هر پنج ساعت این عالم تقریبا برابر 1 دقیقه خواب است، خواب من همینه!
موضوع مطلب : دیشب خواب دیدم که من و نامزدم در خانه پدر بزرگ نامزدم هستیم. پدربزرگ و مادربزرگ نامزدم از چیزی نگران بودند و ما را تنها نمیگذاشتند. ما به هر ترفندی دست زدیم که مگر اینها ما را تنها بگذارند، نتوانستیم و در نهایت حرفهایی که میخواستیم تنهایی با هم بزنیم در دل هر دومان ماند. ولی من در خواب این احساس را داشتم که با نگاهمان حرفهایمان را زدیم، پس از تلاشهای مکرر که نتوانستیم تنها با هم حرف بزنیم، احساس بدی نسبت به بدبینی افراد و کلا افراد دور و برم داشتم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم نیز همین احساس را داشتم.
موضوع مطلب : فلج خواب (Sleep Paralysis)، یک فلج مختصر است که هنگام به خواب رفتن یا بیدار شدن تجربه می شود. در بسیاری از مواقع این فلج همراه با خیالپردازی های واضح و ترس مفرط است. علاوه بر ترس در حین فلج خواب، افراد معمولا پس از آن هم حسابی به هم میریزند. در این ترس، معمولا حساسیت افراد و باورهای خرافی نقش دارند. معمولا توهم های همراه با فلج خواب ارتباطی با بیماری های روانی دیگر ندارد. در هنگام فلج خواب، حرکات چشم و تنفس ثابت باقی می ماند. اما تنفس به صورت ارادی صورت نمی گیرد و این حالت موجب احساس فشار بر روی سینه می شود. توهم هایی که در این حالت رخ می دهد بر سه نوع است: دیدن متجاوزی که وارد خانه شده است، موجودی به نام بختک که روی سینه افراد می نشیند، و وجود حرکات یا پیچش در محیط. توهم وجود متجاوز، می تواند، بصری، شنیداری، یا لمسی باشد. توهم بختک، شامل احساس فشار بر روی سینه، دشواری در تنفس و احساس خفگی، درد، و احساس مرگ قریب الوقوع است. تجارب دهلیزی حرکتی، شامل احساس شناور بودن، پرواز کردن، افتادن، و جدا شدن روح از بدن است. گاهی این توهم ها همراه یک سناریوی کامل تهدید و تهاجم است. در مورد آشفتگی بعد از فلج خواب بعدها اگر فرصتی شد خواهم نوشت. این مقاله برگرفته است از: Cheyne, J. A., & Pennycook, G. (2013). Sleep Paralysis Postepisode Distress Modeling Potential Effects of Episode Characteristics, General Psychological Distress, Beliefs, and Cognitive Style. Clinical Psychological Science موضوع مطلب : یکی از معضلات و علل اصلی پیشرفت کند مطالعات رؤیا، مشکلات روششناختی است. یکی از این مشکلات مشخص نبودن درجه یا میزانی است که گزارش رؤیا واقعا تجربه رؤیا را منعکس میکند. مفید بودن روشهای متعدد جمعآوری رؤیا، میزان نمایانگر بودن افرادی که رؤیا میبینند نیز همواره مورد سؤال بوده است. علاوه بر این ارزشمندی و روایی روشهای متعدد و مشکلات آماری نیز این مسئله را دو چندان دشوار میکند. مطالعه رؤیا در طول تاریخ روانشناسی همواره یک مطالعه منحصر به فرد بوده است زیرا اولا به هیچ وجه محتوای رؤیاها قابل دستکاری یا دستورالعمل دادن نیست و نمیشود آن را به صورت کمی درآورد. در ثانی رؤیاها فقط توسط رؤیابین مشاهده میشوند و توسط هیچ کس دیگر قابل مشاهده نیست. و ثالثا این که امکان گزارش رؤیا در هنگام مشاهده رؤیا امکانپذیر نیست. بنابر این فرض که شرایط ذهنی در هنگام خواب و بیداری متفاوت است، گزارشهای رؤیا خیلی کم قابل اعتنا هستند (فیس، 1983، 1991). به همین دلیل است که تجارب مورد مطالعه رؤیا برای روانشناسان فقط به صورت شفاهی یا کتبی است (و هیچ تصویری قابل مشاهده نیست). این مسئله این سؤال را برمیانگیزد که گزارشهای رؤیا چقدر قابل اعتماد هستند. از طرف دیگر ادعا میشود که رؤیاهایی با موضوعات خاص بیشتر به خاطر میماند؛ بنابراین میتوان به این موضوع شک کرد که رؤیاهایی که مطالعه میشوند نمونه درستی از همه رؤیاها باشند. با وجود همه این مسائل شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که گزارشهای رؤیا درک ما را از ساختار و محتوای رؤیاها افزایش میدهد. بسیاری حتی شک کردهاند که رؤیا وجود دارد. آنها میگویند احتمالا رؤیا در فرایند بیدار شدن یا در حین تعریف کردن خواب ساخته میشود. آنها مشاهده کردهاند که حرکات چشم در حین خواب و امواج مغزی ثبت شده تناسبی با محتوای رؤیا ندارد. اما دو فرایند این حقیقت را ثابت میکند که رؤیا در هنگام خواب اتفاق میافتد: صحبت کردن در حال خواب و اختلالات رفتاری در زمان خواب REM. مطالعات دقیق تعداد زیادی از موارد صحبت در حال خواب نشان داد که مواردی که در هنگام خواب REM اتفاق میافتد با گزارشهای رؤیابین بعد از بلافاصله بیدار شدن همخوانی کامل دارد (آرکین، 1981). شاهد مشخصتر این که رؤیا در هنگام خواب اتفاق میافتد مربوط به اختلالات رفتاری خواب است که مشخص شده است کارهای فرد در حال خواب با محتوای گزارش شده هماهنگ است. (ماچووالد و شنک، 2000). این شواهد همچنین دقت گزارشهای رؤیا را در بیشتر موارد اثبات میکند، حداقل زمانی که گزارش رؤیا بلافاصله بعد از بیداری باشد.
موضوع مطلب : جنسیت: زن سن: 21
حدود 1 ماه پیش خواب دیدم که در حال مردن هستم و روح از بدنم جدا میشود. یک فضای تاریک بود که خودم در آنجا تنها بودم. در همان حال که خواب بودم، متوجه شدم که خواب میبینم اما نمیتوانستم کسی رو صدا بزنم. فقط خیلی ترسیده بودم. اما دقیقا این صحنه را که روح از بدنم جدا میشد را دیدم. موضوع مطلب : جنسیت: مرد سن: 24
با یکی از هماتاقیها توی یک اتاق از یک خوابگاه متفاوت با خوابگاه خودمان بودیم. از زیر تخت یک موش بزرگ (به اندازه سگ) و سیاه بیرون آمد. اول ترسیدم، بعد از اتاق انداختیمش بیرون، وقتی از اتاق بیرون رفت شروع به پرواز کرد!!! شبیه لاشخور پرواز میکرد و آنقدر سیاه و کثیف بود که وقتی پرواز میکرد از پر و بالش دوده در هوا پخش میشد. در اتاق باز بود و خواست دوباره به داخل اتاق بیاید. سریع در را بستیم. کنار در مقداری باز بود و میخواست از آن سوراخ بیاید. هنگام عبور با مشت زدمش اما دستم را گاز گرفت و از خواب بیدار شدم. موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها
صفحات سایت آمار سایت
فرم تماس امکانات دیگر |
کلیه حقوق این وبلاگ برای رویابین محفوظ است
|